نمایش جزئیات

روضه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام شب ششم محرم ۹۹ حاج حيدر خمسه _ بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم

روضه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام شب ششم محرم ۹۹ حاج حيدر خمسه _ بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم

دوره اش كرده اند و دورانِ بلا آغاز شد
ديگر از هر سمت، كارِ سنگ ها آغاز شد

انتقام از قاسم بن المجتبي، آغاز شد
مادرش در خيمه افتاد، تا آغاز شد

بي زره بودن بلايي بر سرش آورده است
يك نفر از مركب بلندش كرده است

بر زمین افتاده هر اسبی ز رویش رد شده
استخوانهایش اسیرِ عده ای مُرتَد شده

آه! با پهلوی قاسم یک قبیله بد شده
قد کشیده، قد کشیده، قد کشیده، مَد شده

سینه اش مثل ضریح است و دخیلش نیزه هاست
هرکجایِ پیکرش را که ببینی جایِ پاست

*حسين رسيد بالا سرش، صدا مي اومد، قاسم رو نمي ديد، گرد و خاك نشست، ديد يكي رو سينه اش نشسته، موهاش رو گرفته، الانِ كه سر رو جدا كنه، داد زد: برو كنار، رسيد بالا سرش...پاي قاسم وقتي ميخواست عازمِ ميدان بشه، به لگامِ اسب نمي رسيد، يعني قدش كوچيك بوده..حسينِ پنجاه و هشت سالِ، رشيد، ميگن اومد بالا سرش، وقتي اومد بلندش كرد، سينه به سينه چسبيده بود، پاها رو زمين بود، اين رو دو جور معنا كردن، يا حسين خم شده، واي به دومي، يا اينقدر استخوانهاي قاسم له شده، قدِ قاسم كشيده شد...*

بال هايِ اين كبوتر، به آسمون رسيده
نجمه بگو: ماشاءالله، عجب قدي كشيده

واويلتا، واويلا، واويلتا، واويلا...