نمایش جزئیات

روضه حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام شب نهم محرم ۹۹حاج مهدي سلحشور

روضه حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام شب نهم محرم ۹۹حاج مهدي سلحشور

هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت رزق و روزیِ تمام خاندانش را گرفت   خوش به حالِ سائلی که سائلِ عباس شد خوش به حال آن که از عباس نانش را گرفت   *امشب راحت دَرِ خونه ي عباس دستت رو دراز كن، بگو: آقا! من گدايِ دَرِ خونه ي شما هستم، گدا مي اومد دَرِ خونه اش، در ميزد، قمر بني هاشم رزقِ سالش رو ميداد از بينِ در، اونم تشكر مي كرد مي رفت، آقاجان! خوب بيا بيرون ببينه شمارو، مي گفت: مي ترسم، چشمش به چشمم بيوفته خجالت بكشه، من نمي تونم خجالتش رو ببينم...  تا سالِ بعد از كربلا،گدا اومد دَرِ خونه رو زد، اُم البنين اومد در رو باز كرد، گفت: چيكار داري؟ گفت: من همون گدايِ هر ساله هستم، اومدم رزقِ سالم رو بگيرم، اُم البنين فرمود: صبر كن الان ميام، رفت رزقِ سالش رو آوُرد، گفت: خانوم! پس خودِ عباس كجاست، من ميخوام از دستايِ خودش بگيرم، اُم البنين گفت: دستِ عباس رو ميخواي؟ اين دستارو كنارِ علقمه از تن جدا كردن...*   خوش به حالِ سائلی که سائلِ عباس شد خوش به حال آن که از عباس نانش را گرفت   روزِ محشر دست هايش دستگيري مي كند دستِ خود را داد دستِ دوستانش را گرفت   هيچ كس اندازه ي عباس شرمنده نشد كربلا بدجور از او امتحانش را گرفت   از خجالت آب شد، آب آورِ كرب و بلا عصرِ تاسوعا امان نامه امانش را گرفت   چشم هايش پاسبان هاي بَناتِ خيمه بود حرمله با تير چشمِ پاسبانش را گرفت   تيرها در پيكرش وقتِ زمين خوردن شكست بس كه خون رفت از تنش آخر توانش را گرفت   صارَ کَالْقُنْفُذ  برايِ تيرها جايي نماند ناگهان سر نيزه اي حجمِ دهانش را گرفت .