نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت امام محمدباقر علیه السلام به نفسِ حاج میثم مطیعی
تو یک سره در چشم لشگر بودی و من نه *رقیه جانم، عمه جانم عمه جانم * تو یک سره در چشم لشگر بودی و من نه چون صاحب خال و زیور بودی و من نه فهمیدم آن لحظه که نامحرم تو را می زد هرچند صورت مثل مادر بودی و من نه *محرم نزدیکِ .. هنوز گریه هامون محرمی نشده .. رقیه جان :* ما هر دو از بازار شامی ها گذر کردیم با این تفاوت که تو دختر بودی و من نه در معرض چشم حرامی بوده ایم اما آن لحظه تو محتاجِ معجر بودی و من نه حسین .... حاجت گرفتیدر خرابهمن دلم میسوخت آن شب تو در آغوش یک سر بودیُ من نه اما دو تایی مثل گل از ساقه افتادیم ما دست در دستان هم از ناقه افتادیم یه سلام بدیم به اربابمون .. شاید محرم زنده نمونیم :الَسلامُ علیکَ یا اَبا عَبدالله وَ علیَ اَلارواحَ الَتی حَلَّت بِفِنائک عَیلکَ مِنّی سَلامُ اللهِ عَلیک ابدا ما بقیتُ وَ بَقی الیلُ وَ النهار وَ لا جَعَلهُ اللهُ الاخِرَ العَهدِ مِنّی لِزیارَتِکُم اَلسلامُ عَلیَ الُحَسین و عَلی علّیِ بنِ الحُسین و عَلی اولادِ الحُسین و عَلی اصحابِ الحُسین .. .