نمایش جزئیات

متن کامل دعای عرفه و گریزهای مداحی دعا با نوای سیدرضا نریمانی

متن کامل دعای عرفه و گریزهای مداحی دعا با نوای سیدرضا نریمانی

 " الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم "لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ،حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‌ وَ نِعْمَ النَّصیر" "أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُو، عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَة، الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ، الْغَفُورُ الرَّحِيم، بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ" "بِالحُسَینِ اِلهی اَلعَفو..."  *در روایت اومده که خداوند به ملائکه در این روز میفرمایند:که آیانمی بینید بنده های من رو که چقدر ژولیده و غبارآلود از اطراف شهرها،  دورِ هم جمع شدن، آیامیدونیدچه درخواستی دارند؟ملائکه عرضه میدارن خدایا! اینها مغفرت میخوان از تو، خداوند می فرمایند:شاهد باشیدامروز همه ی بندگانم ،همه رو می بخشم. امروز بدون بخشیده شدی، آدم بدونه کارش راه افتاده، بهتر نوکری میکنه، وقتی از اول،بذاره کف دستت ،چیزی رو که میخوای، هی تا آخر میگی" خدایا!نوکرتم، خدایا!ممنونتم.دیگه دغدغه ی این رو نداری که بگی: خدایا مارو ببخش، چون از قبل بخشیده شدی... درروایت دیگه امام سجاد ،روزعرفه صدای سائلی رو شنید که ازمردم درخواست کمک داشت، تا رسید به آقا،حضرت بهش فرمودن: وای برتو،که در همچین روزی که روزِ عرفه است از غیرخدا سوال میکنی، حال آنکه در همچین روزی که بچه هایی که درشکم مادرهاشون هستند، اونها هم به سعادت میرسند. خداوند توی قرآن میفرماید:اگر دعای بندگان نبود،هیچ اعتنایی به شما نمیکردم.  فلذا اهمیت دعا رو میخواستم توی امروز به شما بگم که بدونی امروز برا چی اومدی اینجا.*     تو کریمی واسه تو شاه و گدا فرق نداره حاجتش روا میشه هرکی به تو رو بیاره   اگه اون دوستم نداشت،رام نمیداد میونِ سوخته دلاش جام نمیداد   خود را حراج کرده ام آقا بیا بخر منِ بینواتر از همه ام بینوا بخر   چانه نمیزنم بخدا حرف، حرفِ توست بی ارزشم اگر چه مرا بی بها بخر     *امروز  فرمودند: اول کسایی رو که خدا نگاه میکنه، زائرای امام حسینن، خوشبحالشون،کاش الان ماهم کربلا بودیم،آقاجان...*     دیگر به روی دست خودم باد کرده ام یا ورشکسته ام بکن آقا و یا بخر     آتش زدم به مالِ خودم     *دیدی مغازه هایی ک حراج میزنن، داد میزنن آتش زدم بمالم بیا بخرید...*     آتش زدم به مالِ خودم ،رحم کن به من من بی وفام قبول، تو ای با وفا بخر     *امروز زمزمه های یا حُسینتون قطع نشه،امروز کوفه، آقامون مسلم، نمیدونم شایددیگه الان به شهادت رسیده باشه، اما فقط هی زیرلب میگفت: حسین...*     درهم قبول کن همه ام را هرآنچه هست دیگرنکن تو خوب وبدم را سوا بخر   من بی آبروتر ازهمه ام بدترم نکن یک گوشه مخفیانه مرا بی صدا بخر   من بَرده ی توام که به بازارِ بَرده ها گرچه سیاه چهره ام این بنده رابخر   تو پادشاهِ جهان را خریده ای این بار را ضرر بکن و یک گدا بخر   با من کتیبه یا که کُتَل می شود خرید من را برای خرجی بزم عزا بخر   یا که مرا نبر به حرم، بی حرم بُکُش یا نه مرا وسطِ کربلا بخر   سَرِ مسلم که شکسته است، فدایِ سَرِ تو نگرانم بخورد سنگ، سَرِ خواهرِ تو   دختر من اگرم رفت اسارت برود نگرانم به اسارت برود دخترِ تو   حاضرم دشمنت انگشتر من را بِبَرد در امان باشد اَقلاً دگر انگشترِ تو   حاضرم میخ قناره برود بر تن من تاکه با اسب نریزند سَرِ پیکرِ تو   من اگر جای تو بودم به یمن میرفتم بسکه حرف است دراین معرکه پُشتِ سَرِ تو   حَرمَله از سَرِ بازار سه تا تیر خرید از همان لحظه زدم شوِر علی اصغرِ تو   لب من پاره شد و  آب نخوردم آخر من فدایِ عطشِ ساقیِ آب آورِ تو   حسین آرام جانم حسین روح و روانم     بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفى عَلَیْهِ الطَّلایِـعُ وَلا تَضیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ جازى کُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ کُلِّ قانعٍ وَراحِمُ کُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْکِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ وَلِلْکُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ وَلِلْجَبابِرَهِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَیْرُهُ وَلا شَىْءَ یَعْدِلُهُ وَلَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ اللَّطیفُ الْخَبیرُ وَهُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَیْکَ وَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّهِ لَکَ مُقِرّاً بِاَنَّکَ رَبّى وَ اِلَیْکَ مَرَدّى اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ شَیْئاً مَذْکُورا  وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْکَنْتَنِى الاَصْلابَ آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنینَ فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاَیّامِ الْماضِیَهِ وَالْقُرُونِ الْخالِیَهِ لَمْ تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِکَ بى وَلُطْفِکَ لى وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ فى دَوْلَهِ اَئِمَّهِ الْکُفْرِ الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ* خیلی خدا رو شکرکن،پدر و مادرت رو دعاکن، اینطوری بارت آوردن که امام حسینی باشی، خدارو شکر کن اگه تویِ کشور کفر به دنیا میومدی چیکار میکردی؟* وَکذَّبُوا رُسُلَک،لکنَّک اَخْرَجْتَنى‏ لِلَّذى‏ سَبَقَ‏لى‏ مِنَ الْهُدَى الَّذى‏ لَهُ يسَّرْتَنى‏، وَفيهِ اَنْشَأْتَنى‏، وَمِنْ قَبْلِ ذلِک‏ رَؤُفْتَ بى‏بِجَميلِ صُنْعِک، وَسَوابِغِ نِعَمِک، فابْتَدَعْتَ خَلْقى‏ مِنْ مَنِىٍ‏ يمْنى‏، وَاَسْکنْتَنى‏ فى‏ ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَينَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ، لَمْ‏ تُشْهِدْنى‏ خَلْقى‏، وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَيئاً مِنْ اَمْرى‏، ثُمَّ اَخْرَجْتَنى‏ لِلَّذى‏ سَبَقَ لى‏ مِنَ الْهُدى‏ اِلَى الدُّنْيا تآمّاً سَوِياً، وَحَفِظْتَنى‏ فِى الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِياً، وَرَزَقْتَنى‏ مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِياً، وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ‏ الْحَواضِنِ، وَکفَّلْتَنى‏ الْأُمَّهاتِ الرَّواحِمَ، وَکلَأْتَنى‏ مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ، وَسَلَّمْتَنى‏ مِنَ الزِّيادَةِ وَالنُّقْصانِ،فَتَعالَيتَ يا رَحيمُ يا رَحْمنُ، حتّى‏ اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکلامِ،اَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الْاِنْعامِ، وَرَبَّيتَنى‏ زايداً فى‏کلِّ عامٍ، حَتّى‏ إذَا اکتَمَلَتْ فِطْرَتى‏، وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى‏، اَوْجَبْتَ‏ عَلَىَّ حُجَتَّک بِاَنْ اَلْهَمْتَنى‏ مَعْرِفَتَک، وَرَوَّعْتَنى‏ بِعَجائِبِ حِکمَتِک، وَاَيقَظْتَنى‏ لِما ذَرَاْتَ فى‏ سَمآئِک‏وَاَرْضِک مِنْ بَدائِعِ خَلْقِک، وَنَبَّهْتَنى‏ لِشُکرِک وَذِکرِک، وَاَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَک وَعِبادَتَک، وَفَهَّمْتَنى‏ ما جآءَتْ بِهِ رُسُلُک، وَيسَّرْتَ لى‏ تَقَبُّلَ مَرْضاتِک، وَمَنَنْتَ‏ عَلَىَّ فى‏ جَميعِ ذلِک بِعَونِک وَلُطْفِک، ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنى‏ مِنْ خَيرِ الثَّرى‏، لَمْ‏ تَرْضَ لى‏ يا اِلهى‏ نِعْمَةً دُونَ اُخرى‏، وَرَزَقْتَنى‏ مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ* چقدر بهم نعمت دادی، چقدر به من لطف کردی،نعمتهای بیشمار که الان یکی یکی میخوای بشمری* وَصُنُوفِ الرِّياشِ، بِمَنِّک الْعَظيمِ الْأَعْظَمِ عَلَىَّ، وَاِحْسانِک الْقَديمِ اِلَىَّ، حَتّى‏ اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَميعَ النِّعَمِ، وَصَرَفْتَ عَنّى‏ کلَّ النِّقَمِ، لَمْ يمْنَعْک جَهْلى‏ وَجُرْأَتى‏ عَلَيک، اَنْ دَلَلْتَنى‏ اِلى‏ ما يقَرِّبُنى‏ اِلَيک، وَوَفَّقْتَنى‏ لِما يزْلِفُنى‏ لَدَيک، فَاِنْ دَعَوْتُک اَجَبْتَنى* هروقت تو رو خوندم اجابتم کردی* وَاِنْ سَئَلْتُک‏ اَعْطَيتَنى‏* هر وقت ازت درخواستی کردم بهم عطا کردی* وَاِنْ اَطَعْتُک شَکرْتَنى‏* هر وقت اطاعتت کردم پاداش کاملم دادی* وَاِنْ شَکرْتُک زِدْتَنى‏، کلُّ ذلِک‏ اِکمالٌ لِأَنْعُمِک عَلَىَّ وَاِحْسانِک اِلَىَّ* هروقت شکرت کردم به من بیشترعطاکردی به من بیشتر نعمت دادی، این حرفارو امام حسین داره میزنه، اربابِ من و تو داره این حرفا رو میزنه، چه حرفای قشنگی، چه آقای خوبی داشتیم* فَسُبْحانَک سُبْحانَک مِنْ مُبْدِئٍ‏ مُعيدٍ حَميدٍ مَجيدٍ، تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُک، وَعَظُمَتْ الآؤُک، فَأَىَ‏ُ نِعَمِک يا اِلهى‏ اُحْصى‏ عَدَداً وَذِکراً، أَمْ اَىُّ عَطاياک أَقُومُ بِها شُکراً، وَهِىَ يا رَبِّ اَکثَرُ مِنْ اَنْ يحْصِيهَا الْعآدّوُنَ*اینجا لحن مناجات آقامون عوض میشه، آقامون میگه اصلاً نمیتونم نعمت هات رو بشمارم چه برسه بخوام شکر کنم* أَوْ يبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ، ثُمَ‏ ما صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنّى‏ اَللَّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرَّآءِ، أَکثَرُ مِمَّا ظَهَرَ لى‏ مِنَ الْعافِيةِ وَالسَّرَّآءِ، وَاَنَا اَشْهَدُ يا اِلهى‏ بِحَقيقَةِ ايمانى‏، وَعَقْدِ عَزَماتِ يقينى‏، وَخالِصِ صَريحِ تَوْحيدى*من دارم میخونم دقت کن به معناش،کاردارم با معناش* وَباطِنِ مَکنُونِ ضَميرى‏، وَعَلائِقِ مَجارى‏ نُورِ بَصَرى‏، وَاَساريرِ صَفْحَةِ جَبينى‏، وَخُرْقِ‏ مَسارِبِ نَفْسى‏، وَخَذاريفِ مارِنِ عِرْنينى‏، وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى‏، وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَيهِ شَفَتاىَ*نانجیب،این چوب رو میذاشت بین دو لبهای آقا،هی با این لب و دندان بازی میکرد،چوب اگه خیزران باشه، لبهاخشک باشه، چیکار با این لبها میکنه، فلذا یه مرتبه دیدن این بی بیِ دوعالم،زینبِ کبری سلام الله علیها، ازجا بلندشد صدازد: بشکنه دستت چی کار داری میکنی؟ این لبهارو پیغمبر بوسه زده* وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانى‏، وَمَغْرَزِ حَنَک فَمى‏ وَفَکى‏*این دندانهارو مادرم بوسیده* وَمَنابِتِ اَضْراسى‏، وَمَساغِ مَطْعَمى‏ وَمَشْرَبى‏، وَحِمالَةِ اُمِّ رَأْسى‏*اینقدر تو این راه هی سرش از بالای نیزه رویِ زمین می افتاد، دوباره رویِ نیزه میزدند، دوباره از رو نیزه رویِ زمین می افتاد،ای حسین*وَبُلُوعِ فارِغِ حَبآئِلِ عُنُقى*یه لحظه معنارو ببین* وَمَا اشْتَمَلَ عَليهِ تامُورُ صَدْرى‏* بگم یانه؟ "وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ"اگه بخوان یه قربانی رو ذبح کنند ازجلو ذبح رو سرمیبُرن، آخه ذبح سریع جون میده ،اما اگه ذبح "مِنَ القَفا"از پشت سر باشه میدونی چی پیش میاد؟ ازخودم نمیگم امام سجاد فرمودند: "اَنَا بنُ مَن قُتِلَ صَبرا"یعنی بابام رو زجر کش کردن...حسین...*   روضه نمیخواهد تنی که سرندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک تکه ای سالم در همه پیکر ندارد جایی برای بوسه ی مادر ندارد   من بی وضو موی توراشانه نکردم حالا به دنبال سرت باید بگردم   وَحمائِلِ حَبْلِ وَتينى‏،وَنِياطِ حِجابِ قَلْبى‏، وَأَفْلاذِ حَواشى‏ کبِدى‏، وَما حَوَتْهُ شَراسيفُ اَضْلاعى‏ وَحِقاقُ مَفاصِلى‏، وَقَبضُ‏ عَوامِلى‏، وَاَطرافِ‏ُ اَنامِلى‏، وَلَحْمى‏ وَدَمى‏، وَشَعْرى‏ وَبَشَرى‏، وَعَصَبى‏ وَقَصَبى‏، وَعِظامى‏ وَمُخّى‏ وَعُرُوقى‏،وَجَميعِ‏ُ جَوارِحى‏* فرمود: کاری با این بدن کردند، شیخ جعفرشوشتری میگه: دیگه پشت و روی این بدن مشخص نبوده، فلذا وقتی خانوم اومد تویِ گودال، هی صدا میزد: :أ أنتَ أخی؟"آیا تویی برادری من؟ یهو دید از حلقوم بریده یکی داره میگه "اُخـَــیَّ إلـَــیَ" * وَمَا انْتَسَجَ عَلى‏ ذلِک اَيامَ رِضاعى‏، وَما اَقلَّتِ الْأَرْضُ مِنّى‏، وَنَوْمى‏ وَيقَظَتى‏ وَسُکونى‏، وَحَرَکاتِ رُکوعى‏ وَسُجُودى‏* نمدونم این رو بگم یا نه، سجده ی آقا میدونید کی بوده؟اون لحظه ای که از بالای اسب رویِ زمین افتاد* اَنْ لَوْ حاوَلْتُ‏ وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الْأَعصارِ وَالْأَحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ أُؤَدِّىَ شُکرَ واحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِک مَا اسْتَطَعْتُ ذلِک، اِلاَّ بِمَنِّک الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ‏ شُکرُک اَبَداً جَديداً، وَثَنآءً طارِفاً عَتيداً اَجَلْ، وَلوْ حَرَصْتُ اَنَا وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِک أَنْ نُحْصِىَ مَدى‏ اِنْعامِک سالِفِهِ وَ انِفِهِ، ما حَصَرْناهُ عَدَداً، وَلا اَحْصَيناهُ اَمَداًهَيهاتَ أنّى‏ ذلِک، وَاَنْتَ الْمُخْبِرُ فى‏ کتابِک النَّاطِقِ، وَالنَّبَأِ الصَّادِقِ، وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها، صَدَقَ کتابُک اْللَّهُمَّ وَاِنْبآؤُک، وَبَلَّغَتْ اَنْبِيآؤُک وَرُسُلُک ما اَنْزَلْتَ‏ عَلَيهِمْ مِنْ وَحْيک، وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دينِک، غَيرَ أَنّى‏ يا اِلهى‏ اَشْهَدُ بِجَُهْدى‏ وَجِدّى‏، وَمَبْلَغِ طاعَتى‏ وَوُسْعى‏، وَأَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً، اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الَّذى‏ لَمْ يتَّخِذْ وَلَداً فَيکونَ مَوْرُوثاً، وَلَمْ يکنْ لَهُ‏ شَريک فى‏ مُلْکهِ فَيضآدَُّهُ فيما ابْتَدَعَ، وَلا وَلِىٌّ مِنَ الذُّلِّ فَيرْفِدَهُ فيما صَنَعَ، فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ کانَ فيهِما الِهَةٌ اِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا، سُبْحانَ اللَّهِ الْواحِدِ الْأَحَدِ الصَّمَدِ، الَّذى‏ لَمْ يلِدْ وَلَمْ يولَدْ، وَلَمْ يکنْ‏ لَهُ کفُواً اَحَدٌ، اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ حَمْداً يعادِلُ حَمْدَ مَلآئِکتِهِ الْمُقَرَّبينَ، وَاَنْبِيآئِهِ‏ الْمُرْسَلينَ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى‏ خِيرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيينَ، وَآلِهِ‏ الطَّيبينَ الطَّاهِرينَ الْمُخلَصينَ، وَسَلَّمَ * اینجا میگه اشک از دیده های مبارک امام جاری شد، این تیکه هارو با اشک ارباب میخونده...* اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى‏ اَخْشاک کانّى‏ اَراک، وَاَسْعِدْنى‏ بِتَقويک، وَلا تُشْقِنى‏ بِمَعْصِيتِک، وَخِرْلى‏ فى‏ قَضآئِک، وَبارِک لى‏ فى‏ قَدَرِک، حَتّى‏ لا أُحِبَّ تَعْجيلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَاْخيرَ ما عَجَّلْتَ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى‏ نَفْسى‏، وَالْيقينَ‏ فى‏ قَلْبى‏، وَالْإِخْلاصَ فى‏ عَمَلى‏، وَالنُّورَ فى‏ بَصَرى‏، وَالْبَصيرَةَ فى‏ دينى‏، وَمَتِّعْنى‏ بِجَوارِحى‏، وَاجْعَلْ سَمْعى‏ وَبَصَرى‏ اَلْوارِثَينِ مِنّى‏ وَانْصُرْنى‏ عَلى‏ مَنْ ظَلَمَنى‏، وَاَرِنى‏ فيهِ ثارى‏ وَمَأرِبى‏، وَاَقِرَّ بِذلِک‏ عَينى‏، اَللَّهُمَّ اکشِفْ کرْبَتى‏، وَاسْتُرْ عَوْرَتى‏، وَاْغْفِرْ لى‏ خَطيئَتى‏، وَاخْسَأْ شَيطانى‏، وَفُک رِهانى‏، وَاْجَعْلْ لى‏ يا اِلهى‏، الدَّرَجَةَ الْعُلْيا فِى‏ الْأخِرَةِ وَالْأُوْلى‏، اَللَّهُمَّ لَک الْحَمْدُ کما خَلَقْتَنى‏، فَجَعَلْتَنى‏ سَميعاً بَصيراً، وَلَک الْحَمْدُ کما خَلَقْتَنى‏، فَجَعَلْتَنى‏ خَلْقاً سَوِياً رَحْمَةً بى‏، وَقَدْ کنْتَ عَنْ خَلْقى‏ غَنِياً، رَبِّ بِما بَرَأْتَنْى‏ فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى‏، رَبِّ بِما اَنْشَأْتَنى‏ فَاَحْسَنْتَ صُورَتى‏، رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَىَّ وَفى‏ نَفْسى‏ عافَيتَنى‏، رَبِّ بِما کلَاْتَنى‏ وَوَفَّقْتَنى‏، رَبِّ بِما اَنَعْمَتَ عَلَىَّ فَهَدَيتَنى‏، رَبِّ بِما اَوْلَيتَنى‏ وَمِنْ کلِّ خَيرٍ اَعْطَيتَنى‏، رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى‏ وَسَقَيتَنى‏، رَبِّ بِما اَغْنَيتَنى‏ وَاَقْنَيتَنى‏، رَبِّ بِما اَعَنْتَنى‏ وَاَعْزَزْتَنى‏ رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنى‏ مِنْ سِتْرِک الصَّافى‏، وَيسَّرْتَ لى‏ مِنْ صُنْعِک‏ الْکافى‏ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَاَعِنّى‏ عَلى‏ بَوآئِقِ الدُّهُورِ، وَصُرُوفِ اللَّيالى‏ وَالْأَيامِ، وَنَجِّنى‏ مِنْ اَهْوالِ الدُّنْيا وَکرُباتِ‏ الْأخِرَةِوَاکفِنى‏ شَرَّ ما يعْمَلُ الظَّالِمُونَ فِى الْأَرْضِ، اَللَّهُمَّ ما اَخافُ‏ فَاکفِنى* اربابِ ما میگه من میترسم، ازچی؟* ‏ وَما اَحْذَرُ فَقِنى‏،وَفى‏ نَفْسى‏ وَدينى‏ فَاحْرُسْنى‏، وَفى‏ سَفَرى‏ فَاحْفَظْنى‏ وَفى‏ اَهْلى‏ وَمالى‏ فَاخْلُفْنى* نگرانی آقای من و تو از چیه؟نگرانی آقامون از زن و بچشه،فلذا شب ۲۸رجب راه افتاد، شبانه راه افتاده،هیچ از خودت سوال کردی چرا شبانه از مدینه زده بیرون، آخه میخواد کسی سوارشدن زینب رو نبینه.وقتی روضه ناموسی میشه اینطوری نبایدگریه کنی ها،آخه هیچ وقت دوست نداشته کسی قد و قامت خواهرش رو ببینه،سوارشدن بچه هاش رو ببینن.فلذا توی گودال قتلگاه فرمود: اگه دین ندارید آزاد مرد باشید، اول کارحسین رو تموم کنید بعد برید سمت خیمه هاش. میخوام یه  اسمی رو ببرم ببخشید...محدث قمی میگه: شمر،با اون همه قساوت قلبی که داشته فریاد زد گفت: نروید سمت خیمه ها، اول برید کار حسین رو تمام کنید... اما تو مدینه اصلاً حیانکردن،نگفتن الان مرد خونه داره می بینه، هر کی با هر چی دستشه داره میزنه...*   درآن ساعت که در می سوخت میدانی که من کجا بودم چو افتادی زپا من هم به زیر دست و پا بودم تو آن شب خواب بودی آمدم بازوی تو دیدم مبادا آنکه بیدارت کنم آهسته بوسیدم   *شاید شاعر اینجا حواسش نبوده،نمیدونم ،اینکه میگه: تو آن شب خواب بودی...خواب کجا بود؟ آخه با درد پهلو و بازو که آدم خواب نمیره...حالا زهرا داره میگه:*   یا علی می گوید و پهلو به پهلو می شود ظاهراً اینبار از هر بار درد آورتر است   *آخه صدا زد: شبا از درد پهلو خوابم نمیبره،دخترطلحه اومد دیدنِ این خانوم،عرضه داشت خانوم جان!، "کَیفَ اَصبَحتُک؟" چطوری شب رو صبح میکنی؟ گفت بیا جلو،دَرِ حجره رو ببند،چرامیگه در رو ببند،شایدمیخواد کسی نیاد،زینبی،حسنی،حسینی،کسی نباید ببینه ، میگه اینقدر جلو رفتم صدای نفسهارو میشنیدم، یهو این پارچه رو کنار زد، دخترطلحه خودت ببین، وقتی نفس میکشم ، خون....* وَفيما رَزَقْتَنى‏ فَبارِک لى‏، وَفى‏ نَفْسى‏ فَذَلِّلْنى‏، وَفى‏ اَعْينِ النَّاسِ فَعَظِّمْنى‏، وَمِنْ شَرِّ الْجِنِ‏ وَالْإِنْسِ فَسَلِّمْنى‏، وَبِذُنُوبى‏ فَلا تَفْضَحْنى‏   حوریه ی علی، بدنت را عقب بکش در سوخته است، زود تنت را عقب بکش   وَبِسَريرَتى‏ فَلا تُخْزِنى‏، وَبِعَمَلى‏ فَلا تَبْتَلِنى‏، وَنِعَمَک فَلا تَسْلُبْنى‏، وَاِلى‏ غَيرِک فَلا تَکلْنى‏ اِلهى‏ اِلى‏ مَنْ تَکلُنى‏، اِلى‏ قَريبٍ فَيقْطَعُنى‏، اَمْ اِلى‏ بَعيدٍ فَيتَجَهَّمُنى‏،اَمْ‏ اِلَى الْمُسْتَضْعَفينَ لى‏ وَاَنْتَ رَبّى‏، وَمَليک اَمْرى‏ اَشْکو اِلَيک غُرْبَتى‏* سر تو چاه میکرد.* وَبُعْدَ دارى‏، وَهَوانى‏ عَلى‏ مَنْ مَلَّکتَهُ اَمْرى‏، اِلهى‏ فَلا تُحْلِلْ عَلَىَ‏ غَضَبَک، فَاِنْ لَمْ تَکنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا اُبالى‏ سِواک ما سُبْحانَک غَيرَ اَنَ‏ عافِيتَک اَوْسَعُ لى‏، فَاَسْئَلُک يا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِک الَّذى‏ اَشْرَقَتْ لَهُ‏ الْأَرْضُ وَالسَّمواتُ،وَکشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ، وَصَلَُحَ بِهِ اَمْرُ الْأَوَّلينَ‏ وَالْأخِرينَ، اَنْ لا تُميتَنى‏ عَلى‏ غَضَبِک وَلا تُنْزِلْ‏َ بى‏ سَخَطَک لَک‏ الْعُتْبى‏ لَک الْعُتْبى‏ حَتّى‏ تَرْضى‏ قَبْلَ ذلِک، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ، وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ، وَالْبَيتِ الْعَتيقِ الَّذى‏ اَحْلَلْتَهُ الْبَرَکةَ، وَجَعَلْتَهُ‏ لِلنَّاسِ اَمْناً، يا مَنْ عَفا عَنْ عَظيمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ* ای کسی که با حلمت با صبرت از گناهان بزرگ بنده هات میگذری* يا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ* ای کسیکه بافضلت نعمت رو برخلق به حد کمال رسوندی، تو این جمع هیچ کسی نمیتونه بگه من رو بحال خودم ول کرده،امسال شب قدرخیلی ها شهادتشون امضا شد.ورشکسته بمن میگن امسال شب قدر باختم، نه شهادت نه زیارت، خوشبحالتون آی شهدا، چون فرموده امروز که روز عرفه است، خواسته ای نیست که برآورده نشه،بذار وسط دعا برا خودم دعا کنم، دیگه بسمه، چقدر من بدبختم،چرا میگی بدبخت؟آخه امروز هیچ کسی من رو تو خونش راه نداد، نه امام رضا ،نه اربابم کربلا...*   به گمانم پسر فاطمه با من قهرست نشدم لایق دیدار بهم ریخته ام   *تا خبر پیداشدن پیکرمطهر شهیدحججی رو آوردن، گفتم: ببین یه بچه ی بیست و پنج شش ساله بایه جثه نحیف ،تمام معادلات دنیارو بهم ریخت، یه نوکر چه کارا که نمیکنه، حالا چه معامله ای بین خودش و آقاش داشته نمیدونم تا چند وقت برا نبودنش ،وقتی هم که اومد مردم براش چیکار کردن، آخه عمه جان ما تو این مسیر هی به این فکر میکرد،خدایا بدن داداشم چی شد؟...*   راس تو میرود بالای نیزه ها من زار میزنم درپای نیزه ها   آه ای ستاره ی دنباله دار من زخمی ترین سَرِ نیزه سوار من   ازخیمه آمدم اطراف قتلگاه گفتی که خواهرم، برگرد خیمه ها   يا مَنْ اَعْطَى الْجَزيلَ بِکرَمِهِ، يا عُدَّتى‏ فى‏ شِدَّتى‏، يا صاحِبى‏ فى‏ وَحْدَتى‏، يا غِياثى‏ فى‏ کرْبَتى‏، يا وَلِيى‏ فى‏ نِعْمَتى‏، يا اِلهى‏ وَاِلهَ آبائى‏ اِبْراهيمَ وَاِسْماعيلَ وَاِسْحقَ وَيعْقُوبَ، وَرَبَ‏ جَبْرَئيلَ وَميکائيلَ وَاِسْرافيلَ، وَربَّ مُحَمَّدٍ خاتِمِ النَّبِيينَ، وَ الِهِ‏ الْمُنْتَجَبينَ، وَمُنْزِلَ التَّوريةِ وَالْإِ نْجيلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ، وَمُنَزِّلَ‏ کهيعص وَطه‏ وَيس‏ وَالْقُرآنِ الْحَکيمِ، اَنْتَ کهْفى‏ حينَ تُعْيينِى‏ الْمَذاهِبُ فى‏ سَعَتِها، وَتَضيقُ بِىَ الْأَرْضُ بِرُحْبِها، وَلَوْلا رَحْمَتُک‏ لَکنْتُ مِنَ الْهالِکينَ، وَاَنْتَ مُقيلُ عَثْرَتى‏، وَلَوْلا سَتْرُک اِياىَ لَکنْتُ‏ مِنَ الْمَفْضُوحينَ، وَاَنْتَ مُؤَيدى‏ بِالنَّصْرِ عَلى‏ اَعْدآئى‏، وَلَوْلا نَصْرُک‏ اِياىَ لَکنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبينَ، يا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَةِ، فَاَوْلِيآئُهُ بِعِزِّهِ يعْتَزُّونَ، يا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلوُک نيرَ الْمَذَلَّةِ عَلى‏ اَعْناقِهِمْ، فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ، يعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْينِ وَما تُخْفِى الصُّدُورُ، وَ غَيبَ ما تَاْتى‏ بِهِ الْأَزْمِنَةُ وَالدُّهُورُ يا مَنْ لا يعْلَمُ‏ کيفَ هُوَ. اِلاَّ هُوَ،يا مَنْ لا يعْلَمُ ما هُوَ اِلاَّ هُوَ، يا مَنْ لا يعْلَمُهُ اِلاَّ هُوَ، يا مَنْ کبَسَ الْأَرْضَ عَلَى الْمآءِ، وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ يا مَنْ لَهُ اَکرَمُ‏ الْأَسْمآءِ يا ذَاالْمَعْرُوفِ الَّذى‏ لا ينْقَطِعُ اَبَداً، يا مُقَيضَ الرَّکبِ‏ لِيوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ، وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ، وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِيةِ مَلِکاً* . . یوسف زهرا الان کجاست؟ خوشبحال اونایی که الان کربلان، یا احیاناً صحرایِ عرفاتن، امروز کجا میری آقاجان! شب عرفه آقا رو دید، از کسایی بود که زودتر رفته بودعرفات تا چادرها و امکانات رو فراهم کنه،گفت  یه مرتبه صدا پای اسب اومد،گفتم اسب!؟تو این صحرا!؟ تو تاریکی!؟ اومدم دیدم سه تا اسب سوارن،تا من رو دیدن من رو با اسم صدازدن، گفتن: فلانی! چایی داری به ما چای بدی؟ تشریف آوردن زیرخیمه،هرچی گشتم دیدم چای همراه خودم نیوردم، دیدم آقا فرمودن: به همراهشون،یه ذره از اون دمنوش هارو بیار، دم نوشی که تو عمرم دیگه این طعمی نخورده بودم ،بعد به من گفت چیزی توخیمت پیدامیشه؟گفتم: پنیر آقا،گفتن: پنیر برا ما مکروهه،گفتم: آقا ماست هم هست، نشست سر سفره ،نمدونستم با کی سَرِ سفره نشستم ،همین طوری که غذا می خوردیم گفتم: آقا! امام زمان رو میشه اینجاپیدا کرد؟ گفت: آره چرا نشه.گفتم کجا باید دنبالش بگردم  امام زمانم رو پیدا کنم؟جواب داد هرخیمه ای که روضه ی عموم عباس خونده شد من اونجام،خداحافظی کرد و رفت یهو به خودم اومدم کی بود این آقا،هرچی گشتم تو این صحرا خودم رو زدم، خاک برسرم ریختم دیگه این آقا رو پیدا نکردم. گذشت تا روز عرفه،مثل دیوونه ها،زیر چادرها هی گریه میکردم، گفت: یهو زیرخیمه ای،اون  مداح شروع کرد روضه خواندن، گفت: امروز میخوام روضه ی عمو جان امام زمان رو بخونم، یادم افتاد؛ نشستم رویِ زمین، تو حین روضه گفتم حالا آقام رو چطوری پیدا کنم؟ تا از در خیمه اومدم بیرون دیدم همون شخص،آقا دم دَرِ خیمه ایستاده،گردنش رو کج کرده به پهنای صورت داره اشک میریزه...*   سقای دشت کربلا اباالفضل دستش شده از تن جد اباالفضل   *تو رو به جان امام زمان،همه یه لحظه،هرکاری دارید رها کنید، دلت رو بده به امام زمان،یعنی آقا، تو این همه سال نوکری چند دقیقه بما نمیرسی که بیایی یه سری بما بزنی ؟هرکی که آقاش رو دید به ما هم خبر بده،اگرحقیقت داره که روضه ی عموش خونده بشه بیاد، بچه هایی که دم در هستید،  شماها بیشتر گریه کنید.همه روضه خون بشن، بالاخره تو این جمع من گنهکارم، شماها که خوبید یه نگاهی به شما بکنند..*   سقای دشت کربلا اباالفضل دستش شده از تن جد اباالفضل   ام البنین درکربلا نبودی واویلا برفرق عباست زدن عمودی واویلا   قدحسین بن علی تاشده واویلا پای عدو به خیمه ها واشده واویلا   *یه مرتبه دید داره صدا میزنه "اَخا! اَدرِک اَخا"تا اومد کنار این بدن نشست دید داره گریه میکنه،چرا گریه میکنی؟ حسین باید گریه کنه از داغ برادری مثل تو،صدازد: نه حسین جان،دارم برا خودت گریه میکنم،  الان تو اومدی بالاسرم،سرم رو تو بغلت گرفتی، اما دارم چند ساعت دیگه رو می بینم هیچ کسی نیست سَرِ عزیزِ فاطمه رو توبغل بگیره...*   مونده روی زمین، پیکر تو رها أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى   خواهرت اگه نیست رفته شام بلا ریگ ‌و رمل بیابان برات گرفتن عزا    همه منتظرن مادرش برسه کاش صدایِ برادر به خواهرش برسه   يا رادَّهُ عَلى‏ يعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْيضَّتْ عَيناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کظيمٌ، يا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوى‏ عَنْ اَيوبَ، وَمُمْسِک يدَىْ اِبْرهيمَ‏ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کبَرِ سِنِّهِ وَفَنآءِ عُمُرِهِ، يا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکرِيا فَوَهَبَ لَهُ يحْيى‏، وَلَمْ يدَعْهُ فَرْداً وَحيداً، يا مَنْ اَخْرَجَ يونُسَ مِنْ‏ بَطْنِ الْحُوتِ، يا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنى‏ اِسْرآئيلَ فَاَنْجاهُمْ، وَجَعَلَ‏ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقينَ، يا مَنْ اَرْسَلَ الرِّياحَ مُبَشِّراتٍ بَينَ‏ يدَىْ رَحْمَتِهِ، يا مَنْ لَمْ يعْجَلْ عَلى‏ مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ، يا مَنِ‏ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ، وَقَدْ غَدَوْا فى‏ نِعْمَتِهِ‏ياْکلُونَ‏ رِزْقَهُ وَيعْبُدُونَ غَيرَهُ، وَقَدْ حآدُّوهُ وَنآدُّوهُ وَکذَّبُوا رُسُلَهُ، يا اَللَّهُ يا اَللَّهُ، يا بَدىُ يا بَديعُ، لا نِدَّلَک، يا دآئِماً لا نَفادَ لَک، يا حَياً حينَ لا حَىَّ، يا مُحْيىَ الْمَوْتى‏، يا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلى‏ کلِّ نَفْسٍ بِما کسَبَتْ، يا مَنْ قَلَّ لَهُ‏ شُکرى‏ فَلَمْ يحْرِمْنى‏، وَعَظُمَتْ خَطيئَتى‏ فَلَمْ يفْضَحْنى‏، وَرَ انى‏ عَلَى‏ الْمَعاصى‏ فَلَمْ يشْهَرْنى‏، يا مَنْ حَفِظَنى‏ فى‏ صِغَرى‏، يا مَنْ رَزَقَنى‏ فى‏ کبَرى‏، يا مَنْ اَياديهِ عِنْدى‏ لا تُحْصى‏، وَنِعَمُهُ لا تُجازى‏، يا مَنْ‏ عارَضَنى‏ بِالْخَيرِ وَالْإِحْسانِ، وَعارَضْتُهُ بِالْإِسائَةِ وَالْعِصْيانِ، يا مَنْ‏ هَدانى‏ لِلْإيمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُکرَ الْإِمْتِنانِ، يا مَنْ دَعَوْتُهُ‏ مَريضاً فَشَفانى‏، وَعُرْياناً فَکسانى‏،وَجائِعاً فَاَشْبَعَنى‏، وَعَطْشانَ‏ فَاَرْوانى‏، وَذَليلاً فَاَعَزَّنى‏، وَجاهِلاً فَعَرَّفَنى‏، وَوَحيداً فَکثَّرَنى‏، وَغائِباً فَرَدَّنى‏، وَمُقِلّاً فَاَغْنانى‏، وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنى‏، وَغَنِياً فَلَمْ يسْلُبْنى‏، وَاَمْسَکتُ عَنْ جَميعِ ذلِک فَابْتَدَاَنى‏، فَلَک الْحَمْدُ وَالشُّکرُ،يا مَنْ‏ اَقالَ عَثْرَتى‏، وَنَفَّسَ کرْبَتى‏، وَاَجابَ دَعْوَتى‏، وَسَتَرَ عَوْرَتى‏، وَغَفَرَ ذُنُوبى‏، وَبَلَّغَنى‏ طَلِبَتى‏، وَنَصَرَنى‏ عَلى‏ عَدُوّى‏، وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَک‏ وَمِنَنَک وَکرائِمَ مِنَحِک لا اُحْصيها، يا مَوْلاىَ اَنْتَ الَّذى‏ مَنَنْتَ اَنْتَ‏ الَّذى‏ اَنْعَمْتَ، اَنْتَ الَّذى‏ اَحْسَنْتَ، اَنْتَ الَّذى‏ اَجْمَلْتَ اَنْتَ الَّذى‏ اَفْضَلْتَ، اَنْتَ الَّذى‏ اَکمَلْتَ، اَنْتَ الَّذى‏ رَزَقْتَ، اَنْتَ الَّذى‏ وَفَّقْتَ، اَنْتَ‏ الَّذى‏ اَعْطَيتَ، اَنْتَ الَّذى‏ اَغْنَيتَ، اَنْتَ الَّذى‏ اَقْنَيتَ، اَنْتَ الَّذى‏ اوَيتَ، اَنْتَ الَّذى‏ کفَيتَ، اَنْتَ الَّذى‏ هَدَيتَ، اَنْتَ الَّذى‏ عَصَمْتَ، اَنْتَ الَّذى‏ سَتَرْتَ، اَنْتَ الَّذى‏ غَفَرْتَ، اَنْتَ الَّذى‏ اَقَلْتَ، اَنْتَ الَّذى‏ مَکنْتَ، اَنْتَ‏ الَّذى‏ اَعْزَزْتَ، اَنْتَ الَّذى‏ اَعَنْتَ، اَنْتَ الَّذى‏ عَضَدْتَ، اَنْتَ الَّذى‏ اَيدْتَ، اَنْتَ الَّذى‏ نَصَرْتَ، اَنْتَ الَّذى‏ شَفَيتَ، اَنْتَ الَّذى‏ عافَيتَ، اَنْتَ‏ الَّذى‏ اَکرَمْتَ، تَبارَکتَ وَتَعالَيتَ، فَلَک الْحَمْدُ دآئِماً، وَلَک الشُّکرُ واصِباً اَبَداً، ثُمَّ اَنَا يا اِلهىَ، الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبى‏، فَاغْفِرْها لى‏، اَنَا الَّذى‏ اَسَاْتُ، اَنَاالَّذى‏ اَخْطَاْتُ اَنَاالَّذى‏ هَمَمْتُ، اَنَاالَّذى‏ جَهِلْتُ، اَنَاالَّذى‏ شُکرى‏ فَلَمْ يحْرِمْنى‏، وَعَظُمَتْ خَطيئَتى‏ فَلَمْ يفْضَحْنى‏، وَرَ انى‏ عَلَى‏ الْمَعاصى‏ فَلَمْ يشْهَرْنى‏، يا مَنْ حَفِظَنى‏ فى‏ صِغَرى‏، يا مَنْ رَزَقَنى‏ فى‏ کبَرى‏، يا مَنْ اَياديهِ عِنْدى‏ لا تُحْصى‏، وَنِعَمُهُ لا تُجازى‏، يا مَنْ‏ عارَضَنى‏ بِالْخَيرِ وَالْإِحْسانِ، وَعارَضْتُهُ بِالْإِسائَةِ وَالْعِصْيانِ، يا مَنْ‏ هَدانى‏ لِلْإيمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُکرَ الْإِمْتِنانِ، يا مَنْ دَعَوْتُهُ‏ مَريضاً فَشَفانى‏، وَعُرْياناً فَکسانى‏،وَجائِعاً فَاَشْبَعَنى‏، وَعَطْشانَ‏ فَاَرْوانى‏، وَذَليلاً فَاَعَزَّنى‏، وَجاهِلاً فَعَرَّفَنى‏، وَوَحيداً فَکثَّرَنى‏، وَغائِباً فَرَدَّنى‏، وَمُقِلّاً فَاَغْنانى‏، وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنى‏، وَغَنِياً فَلَمْ يسْلُبْنى‏، وَاَمْسَکتُ عَنْ جَميعِ ذلِک فَابْتَدَاَنى‏، فَلَک الْحَمْدُ وَالشُّکرُ، يا مَنْ‏ بَر آءَةٍ لى‏ فَاَعْتَذِرَُ، وَلاذا قُوَّةٍ فَاَنْتَصِرَُ فَبِأَىِّ شَىْ‏ءٍ اَسْتَقْبِلُک يا مَوْلاىَ، اَبِسَمْعى‏ اَمْ بِبَصَرى‏ اَمْ بِلِسانى‏ اَمْ بِيدى‏ اَمْ بِرِجْلى‏، اَلَيسَ‏ کلُّها نِعَمَک عِندى‏، وَبِکلِّها عَصَيتُک يا مَوْلاىَ، فَلَک الْحُجَّةُ وَالسَّبيلُ‏ عَلَىَّ، يا مَنْ سَتَرَنى‏ مِنَ الْأباءِ وَالْاُمَّهاتِ اَنْ يزجُرُونى‏، وَمِنَ‏ الْعَشائِرِ وَالْإِخْوانِ اَنْ يعَيرُونى‏،وَمِنَ السَّلاطينِ اَنْ يعاقِبُونى‏، وَلَوِ اطَّلَعُوا يا مَوْلاىَ عَلى‏ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيهِ مِنّى‏ اِذاً ما اَنْظَرُونى‏، وَلَرَفَضُونى‏ وَقَطَعُونى‏* داری میگی خدا اگه این رفیقا و این کسانی که الان دور من نشستن مطلع بودن از گناهان من یه لحظه هم پیشم نمیموندن، بخدا من رو از اینجا بیرون میکردن، ولی تو از همه مطلعی، بازم گفتی بیا تحویلت میگیرم * فَها اَنَا ذا يا اِلهى‏ بَينَ يدَيک، يا سَيدى‏ خاضِعٌ ذَليلٌ حَصيرٌ حَقيرٌ، لا ذُو بَر آئَةٍ فَاَعْتَذِرَُ، وَلا ذُو قُوَّةٍ فَاَنْتَصِرَُ، وَلا حُجَّةٍ فَاَحْتَجُ‏َ بِها وَلا قائِلٌ لَمْ اَجْتَرِحْ، وَلَمْ اَعْمَلْ سُوءاً وَما عَسَى‏ الْجُحُودَ، وَلَوْ جَحَدْتُ يا مَوْلاىَ ينْفَعُنى‏، کيفَ وَاَنّى‏ ذلِک وَجَوارِحى‏ کلُّها شاهِدَةٌ عَلَىَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ، وَعَلِمْتُ يقيناً غَيرَ ذى‏ شَک اَنَّک‏ سآئِلى‏ مِنْ عَظايمِ الْاُمُورِ، وَاَنَّک الْحَکمُ الْعَدْلُ الَّذى‏ لا تَجُورُ، وَعَدْلُک مُهْلِکى‏، وَمِنْ کلِّ عَدْلِک مَهْرَبى‏، فَاِنْ تُعَذِّبْنى‏ يا اِلهى‏ فَبِذُنُوبى‏ بَعْدَ حُجَّتِک عَلَىَّ، وَاِنْ تَعْفُ عَنّى‏ فَبِحِلْمِک وَجُودِک‏ وَکرَمِک، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَک اِنّى‏ کنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَک اِنّى‏ کنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَک‏ اِنّى‏ کنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَک اِنّى‏ کنْتُ مِنَ‏ الْخآئِفينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَک اِنّى‏ کنْتُ مِنَ الْوَجِلينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَک اِنّى‏ کنْتُ مِنَ الرَّاجينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَک اِنّى‏ کنْتُ مِنَ الرَّاغِبينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَک اِنّى‏ کنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَک اِنّى‏ کنْتُ مِنَ‏السّآئِلينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَک‏ اِنّى‏ کنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحينَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَک اِنّى‏ کنْتُ مِنَ‏ الْمُکبِّرينَ، لااِلهَ‏اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَک رَبّى‏ وَرَبُّ ابآئِىَ الْأَوَّلينَ، اَللَّهُمَ‏ هذا ثَنائى‏ عَلَيک مُمَجِّداً، وَاِخْلاصى‏ لِذِکرِک مُوَحِّداً، وَاِقْرارى‏ بِالائِک مُعَدِّداً، وَاِنْ کنْتُ مُقِرّاً اَنّى‏ لَمْ اُحْصِها لِکثْرَتِها وَسُبُوغِها وَتَظاهُرِها، وَتَقادُمِها اِلى‏ حادِثٍ، ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنى‏ بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَنى‏ وَبَرَاْتَنى‏ مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الْإِغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ، وَکشْفِ‏ الضُّرِّ،وَتَسْبيبِ الْيسْرِ، وَدَفْعِ الْعُسْرِ، وَتَفريجِ الْکرْبِ، وَالْعافِيةِ فِى‏ الْبَدَنِ، وَالسَّلامَةِ فِى الدّينِ، وَلَوْ رَفَدَنى‏ عَلى‏ قَدْرِ ذِکرِ نِعْمَتِک جَميعُ‏ الْعالَمينَ مِنَ الْأَوَّلينَ وَالْأخِرينَ، ما قَدَرْتُ وَلاهُمْ عَلى‏ ذلِک، تَقَدَّسْتَ وَتَعالَيتَ مِنْ رَبٍّ کريمٍ عَظيمٍ رَحيمٍ، لا تُحْصى‏ الآؤُک، وَلا يبْلَغُ ثَنآؤُک، وَلا تُکافى‏ نَعْمآؤُک، صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَاَتْمِمْ عَلَينا نِعَمَک وَاَسْعِدْنا بِطاعَتِک،سُبْحانَک لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، اَللَّهُمَ‏ اِنَّک تُجيبُ الْمُضْطَرَّ وَتَکشِفُ السُّوءَ،وَتُغيثُ الْمَکرُوبَ، وَتَشْفِى‏ السَّقيمَ، وَتُغْنِى الْفَقيرَ، وَتَجْبُرُ الْکسيرَ،وَتَرْحَمُ الصَّغيرَ، وَتُعينُ الْکبيرَ، وَلَيسَ دُونَک ظَهيرٌ، وَلا فَوْقَک قَديرٌ، وَاَنْتَ الْعَلِىُّ الْکبيرُ، يا مُطْلِقَ‏ الْمُکبَّلِ الْأَسيرِ، يا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغيرِ، يا عِصْمَةَ الْخآئِفِ‏ الْمُسْتَجيرِ، يا مَنْ لا شَريک لَهُ وَلا وَزيرَ، صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ‏ مُحَمَّدٍ، وَاَعْطِنى‏ فى‏ هذِهِ الْعَشِيةِ اَفْضَلَ ما اَعْطَيتَ وَاَنَلْتَ اَحَداً مِنْ‏ عِبادِک مِنْ نِعْمَةٍ تُوليها، وَ الاءٍ تُجَدِّدُها، وَبَلِيةٍ تَصْرِفُها، وَکرْبَةٍ تَکشِفُها، وَدَعْوَةٍ تَسْمَعُها، وَحَسَنَةٍ تَتَقَبَّلُها، وَسَيئَةٍ تَتَغَمَّدُها، اِنَّک‏ لَطيفٌ بِما تَشآءُ خَبيرٌ، وَعَلى‏ کلِّشَىْ‏ءٍ قَديرٌ، اَللَّهُمَّ اِنَّک اَقْرَبُ مَنْ‏ دُعِىَ، وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ وَاَکرَمُ مَنْ عَفى‏،وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطى‏، وَاَسْمَعُ‏ مَنْ سُئِلَ، يا رَحمنَ الدُّنْيا وَالْأخِرَةِ وَرحيمَهُما، لَيسَ کمِثْلِک مَسْئُولٌ، وَلا سِواک مَاْمُولٌ، دَعَوْتُک فَاَجَبْتَنى‏،وَسَئَلْتُک فَاَعْطَيتَنى‏، وَرَغِبْتُ‏ اِلَيک فَرَحِمْتَنى‏، وَوَثِقْتُ بِک فَنَجَّيتَنى‏، وَفَزِعْتُ اِلَيک فَکفَيتَنى‏ اَللَّهُمَ‏ فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ عَبْدِک، وَرَسُولِک وَنَبِيک، وَعَلى‏ الِهِ الطَّيبينَ‏ الطَّاهِرينَ اَجْمَعينَ، وَتَمِّمْ لَنا نَعْمآئَک، وَهَنِّئْنا عَطآئَک، وَاکتُبْنا لَک‏ شاکرينَ، وَلِألآئِک ذاکرينَ، امينَ امينَ رَبَّ الْعالَمينَ، اَللَّهُمَّ يا مَنْ‏ مَلَک فَقَدَرَ،وَقَدَرَ فَقَهَرَ، وَعُصِىَ فَسَتَرَ، وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ، يا غايةَ الطَّالِبينَ الرَّاغِبينَ وَمُنْتَهى‏ اَمَلِ الرَّاجينَ، يا مَنْ اَحاطَ بِکلِّ شَىْ‏ءٍ عِلْماً، وَوَسِعَ الْمُسْتَقيلينَ رَاْفَةً وَرَحْمَةً وَحِلْماً، اَللَّهُمَّ اِنَّا نَتَوَجَّهُ اِلَيک‏ فى‏ هذِهِ الْعَشِيةِ الَّتى‏ شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِيک وَرَسُولِک، وَخِيرَتِک مِنْ خَلْقِک، وَاَمينِک عَلى‏ وَحْيک، الْبَشيرِ النَّذيرِ، السِّراجِ‏ الْمُنيرِ، الَّذى‏ اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمينَ، وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ، اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، کما مُحَمَّدٌ اَهْلٌ لِذلِک مِنْک، يا عَظيمُ فَصَلِّ عَلَيهِ وَعَلى‏ الِهِ الْمُنْتَجَبينَ الطَّيبينَ الطَّاهِرينَ‏ اَجْمَعينَ، وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِک عَنَّا، فَاِلَيک عَجَّتِ الْأَصْواتُ بِصُنُوفِ‏ اللُّغاتِ، فَاجْعَلْ لَنَا اَللَّهُمَّ فى‏ هذِهِ الْعَشِيةِ نَصيباً مِنْ کلِّ خَيرٍ تَقْسِمُهُ‏ بَينَ عِبادِک، وَنُورٍ تَهْدى‏ بِهِ وَرَحْمَةٍ تَنْشُرُها، وَبَرَکةٍ تُنْزِلُها، وَعافِيةٍ تُجَلِّلُها، وَرِزْقٍ تَبْسُطُهُ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، اَللَّهُمَّ اَقْلِبْنا فى‏ هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحينَ مُفْلِحينَ مَبْرُورينَ غانِمينَ، وَلاتَجْعَلْنا مِنَ‏ الْقانِطينَ، وَلا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِک، وَلا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِک* اون چیزی که الان به زائرای حسین میدی به ماهم بده آقا،روز عرفه است یه کربلا برا من بنویس، اونایی که از ماه مبارک جاموندن ،امام صادق فرمودن کسی که در ماه مبارک بخشیده نشه، تا سال دیگه بخشیده نمیشه، مگه اینکه روز عرفه رو درک کنه.  امروز برا من مثل شب قدره ،از یه  طرف هم امام باقر فرمودند: کسی که عرفه زمین کربلا رو زیارت کنه، خدا بلای اون رو تو سال دور میکنه، فلذا میشه اینجا هم کربلا بشه، آخرِ دعاست ،میخوام زنده بشید:"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللّه" چه ادب قشنگی داری محضر اباعبدالله فکر کن تو دهنه ی باب القبله نشستی: "اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن"بذار الان روضه بخونم شاید مُحرم زنده نباشم،اون یه تیکه رو معناکنم، امام حسین میگه:ابراهیم و دستاش رو برا قتل اسماعیل نگهداشتی، نذاشتی بچش رو ذبح کنه، فلذا پرده ها کنار رفت، بذار قبلش رو بگم اینقدر این خنجر رو کشید به گلوی بچه اش،خیلی ناراحت شد خنجر رو پرت کرد به سمت صخره، روایت میگه: صخره دو نیم شد، گفت ای خنجر تو سنگ رو دو نیم کردی، چطور گلوی نازک بچه ام رو نمیبری ؟ فلذا وقتی خنجر رو گذاشت به گلوی بچه اش، گفت: وصیتی داری اسماعیل؟، گفت آره بابا،دو سه تا وصیت کرد، گفت: اول دست و پام رو ببند، چرا بابا؟ آخه دست و پا میزنم جلو بابام خجالت میکشم،وصیت دوم ،بابا وصیت دیگه ای هم دارم میخوای سَرِ من رو ببری چشمام رو ببند چشمم تو چشمت نیفته مهرپدری غالب نشه امر خدارو کم و زیاد نکنی،فلذا وقتی خدا پرده ها رو کنار زد، گفت: ابراهیم،کار ،کارِ تو نیست، جبرئیل نازل شد گوسفندی ازبهشت آورد ذبح کرد،وقتی با هم رفتن خونه ،روایت میگه: وقتی هاجر زیر گلوی این بچه رو دید تا دید گلوی این بچه زخم شده ضجه ای زد غش کرد....آه رباب...تا حسین اومد قنداقه ی علی اصغر رو تو قبر بذاره، دید یکی داره میگه صبر کن بذار یبار دیگه بچم رو ببینم،حسین...*   وَلا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِک مَحْرُومينَ، وَلا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطآئِک‏ قانِطينَ، وَلا تَرُدَّنا خائِبينَ، وَلا مِنْ بابِک مَطْرُودينَ، يا اَجْوَدَ الْأَجْوَدينَ، وَاَکرَمَ الْأَکرَمينَ، اِلَيک اَقْبَلْنا مُوقِنينَ، وَلِبَيتِک الْحَرامِ‏ امّينَ قاصِدينَ، فَاَعِنَّا عَلى‏ مَناسِکنا، وَاَکمِلْ لَنا حَجَّنا، وَاعْفُ عَنَّا وَعافِنا، فَقَدْ مَدَدْنا اِلَيک اَيدِينا، فَهِىَ بِذِلَّةِ الْإِعْتِرافِ مَوْسُومَةٌ، اَللَّهُمَ‏ فَاَعْطِنا فى‏ هذِهِ الْعَشِيةِ ما سَئَلْناک، وَاکفِنا مَا اسْتَکفَيناک، فَلا کافِىَ لَنا سِواک، وَلا رَبَّ لَنا غَيرُک، نافِذٌ فينا حُکمُک، مُحيطٌ بِنا عِلْمُک، عَدْلٌ‏ فينا قَضآؤُک، اِقْضِ لَنَا الْخَيرَ، وَاجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ الْخَيرِ، اَللَّهُمَّ اَوْجِبْ لَنا بِجُودِک عَظيمَ الْأَجْرِ، وَکريمَ الذُّخْرِ، وَدَوامَ الْيسْرِ، وَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اَجْمَعينَ، وَلا تُهْلِکنا مَعَ الْهالِکينَ، وَلا تَصْرِفْ عَنَّا رَاْفَتَک وَرَحْمَتَک‏ يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْنا فى‏ هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَئَلَک فَاَعْطَيتَهُ، وَشَکرَک فَزِدْتَهُ، وَتابَ اِلَيک فَقَبِلْتَهُ، وَتَنَصَّلَ اِلَيک مِنْ ذُنُوبِهِ کلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ، يا ذَاالْجَلالِ وَالْإِکرامِ، اَللَّهُمَّ وَنَقِّنا وَسَدِّدْنا وَاقْبَلْ‏ تَضَرُّعَنا، يا خَيرَ مَنْ سُئِلَ، وَيا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ، يا مَنْ لا يخْفى‏ عَلَيهِ اِغْماضُ الْجُفُونِ، وَلا لَحْظُ الْعُيونِ، وَلا مَا اسْتَقَرَّ فِى الْمَکنُونِ، وَلا مَا انْطَوَتْ عَلَيهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ، اَلا کلُّ ذلِک قَدْ اَحْصاهُ‏ عِلْمُک، وَوَسِعَهُ حِلْمُک، سُبْحانَک وَتَعالَيتَ عَمَّا يقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً کبيراً، تُسَبِّحُ لَک السَّمواتُ السَّبْعُ وَالْأَرَضُونَ وَمَنْ فيهِنَّ، وَاِنْ مِنْ‏ شَىْ‏ءٍ اِلاَّيسَبِّحُ بِحَمْدِک، فَلَک‏الْحَمْدُ وَالْمَجْدُ وَعُلُوُّ الْجَدِّ، يا ذَاالْجَلالِ‏ وَالْإِکرامِ وَالْفَضْلِ وَالْإِنْعامِ، وَالْأَيادِى الْجِسامِ، وَاَنْتَ الْجَوادُ الْکريمُ الرَّؤُوفُ الرَّحيمُ، اَللَّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِک الْحَلالِ، وَعافِنى‏ فى‏ بَدَنى‏ وَدينى‏، وَ امِنْ خَوْفى‏، وَاَعْتِقْ رَقَبَتى‏ مِنَ النَّارِ، اَللَّهُمَّ لا تَمْکرْ بى‏ وَلا تَسْتَدْرِجْنى‏ وَلا تَخْدَعْنى‏، وَادْرَءْ عَنّى‏ شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ يا اَسْمَعَ السَّامِعينَ، يا اَبْصَرَ النَّاظِرينَ، وَيا اَسْرَعَ الْحاسِبينَ، وَيا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، السَّادَةِ الْمَيامينِ، وَاَسْئَلُک اَللَّهُمَّ حاجَتِىَ الَّتى‏ اِنْ‏ اَعْطَيتَنيها لَمْ يضُرَّنى‏ ما مَنَعْتَنى‏ وَاِنْ مَنَعْتَنيها لَمْ ينْفَعْنى‏ ما اَعْطَيتَنى‏، اَسْئَلُک فَکاک رَقَبَتى‏ مِنَ النَّارِ، لااِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، وَحْدَک لاشَريک‏ لَک، لَک الْمُلْک، وَلَک الْحَمْدُ، وَاَنْتَ عَلى‏ کلِّشَىْ‏ءٍ قَديرٌ، يا رَبِ‏ يا رَبِ*همه دور حسین ایستادن، حسین داره مناجات میخونه،تو هم گریه کن و بگو،یا رب...*   عاشقی دردیِ درمون نداره دل عاشق سر و سامون نداره   دگر این خانه مرا تنگ بود زندگی بی شهدا ننگ بود   آنقدر در میزنم این خانه را تا ببینم روی صاحبخانه را   السلام علیک دلتنگم ای بمیرم که مایه ی ننگم   تو که آخر گره رو وا میکنی پس چرا امروز و فردا میکنی   کی دعا کرده من و که اینجوری میکشونیم کی سفارش کرده بین عاشقا مینشونیم   *دستت رو بیاربالا باهمه ی وجودت ده مرتبه:بالحسین الهی العفو...*   اِلهى‏ اَنَا الْفَقيرُ فى‏ غِناىَ، فَکيفَ لا اَکونُ فَقيراً فى‏ فَقْرى‏، اِلهى‏ اَنَا الْجاهِلُ فى‏ عِلْمى‏، فَکيفَ لا اَکونُ جَهُولاً فى‏ جَهْلى‏، اِلهى‏ اِنَّ اخْتِلافَ تَدْبيرِک وَسُرْعَةَ طَو آءِ مَقاديرِک، مَنَعا عِبادَک الْعارِفينَ بِک عَنْ السُّکونِ اِلى‏ عَطآءٍ، وَالْيأْسِ مِنْک فى‏ بَلآءٍ، اِلهى‏ مِنّى‏ ما يليقُ بِلُؤْمى‏، وَمِنْک ما يليقُ بِکرَمِک، اِلهى‏ وَصَفْتَ‏ نَفْسَک بِاللُّطْفِ وَالرَّأْفَةِ لى‏ قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفى‏، اَفَتَمْنَعُنى‏ مِنْهُما بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفى‏، اِلهى‏ اِنْ ظَهَرَتِ الْمَحاسِنُ مِنّى‏ فَبِفَضْلِک، وَلَک الْمِنَّةُ عَلَىَّ، وَاِنْ ظَهَرَتِ الْمَساوى‏ مِنّى‏ فَبِعَدْلِک وَلَک الْحُجَّةُ عَلَىَّ، اِلهى‏ کيفَ تَکلُنى‏ وَقَدْ تَکفَّلْتَ لى‏، وَکيفَ اُضامُ وَاَنْتَ النَّاصِرُ لى‏، اَمْ کيفَ‏ اَخيبُ وَاَنْتَ الْحَفِىُّ بى‏،ها اَنَا اَتَوَسَّلُ اِلَيک بِفَقْرى‏ اِلَيک، وَکيفَ‏ اَتَوَسَّلُ اِلَيک بِما هُوَ مَحالٌ اَنْ يصِلَ اِلَيک، اَمْ کيفَ اَشْکوُ اِلَيک حالى‏ وَهُوَ لا يخْفى‏ عَلَيک، اَمْ کيفَ اُتَرْجِمُ بِمَقالى‏ وَهُوَ مِنَک بَرَزٌ اِلَيک، اَمْ‏ کيفَ تُخَيبُ امالى‏ وَهِىَ قَدْ وَفَدَتْ اِلَيک، اَمْ کيفَ لا تُحْسِنُ اَحْوالى‏ وَبِک قامَتْ، اِلهى‏ ما اَلْطَفَک بى‏ مَعَ عَظيمِ جَهْلى‏، وَما اَرْحَمَک بى‏ مَعَ‏ قَبيحِ فِعْلى‏، اِلهى‏ ما اَقْرَبَک مِنّى‏ وَاَبْعَدَنى‏ عَنْک، وَما اَرْاَفَک بى‏، فَمَا الَّذى‏ يحْجُبُنى‏ عَنْک، اِلهى‏ عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْآثارِ وَتَنقُّلاتِ‏ الْأَطْوارِ، اَنَّ مُرادَک مِنّى‏ اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَىَّ فى‏ کلِّشَىْ‏ءٍ، حَتّى‏ لا اَجْهَلَک‏ فى‏ شَىْ‏ءٍ، اِلهى‏ کلَّما اَخْرَسَنى‏ لُؤْمى‏ اَنْطَقَنى‏ کرَمُک، وَکلَّما ايسَتْنى‏ اَوْصافى‏ اَطْمَعَتْنى‏ مِنَنُک،اِلهى‏ مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِىَ، فَکيفَ‏ لا تَکونُ مَساويهِ مَساوِىَ، وَمَنْ کانَتْ حَقايقُهُ دَعاوِىَ، فَکيفَ لا تَکونُ دَعاويهِ دَعاوِىَ، اِلهى‏ حُکمُک النَّافِذُ،وَمَشِيتُک الْقاهِرَةُ، لَمْ‏ يتْرُکا لِذى‏ مَقالٍ مَقالاً، وَلا لِذى‏ حالٍ حالاً، اِلهى‏ کمْ مِنْ طاعَةٍ بَنَيتُها، وَحالَةٍ شَيدْتُها هَدَمَ اعْتِمادى‏ عَلَيها عَدْلُک، بَلْ اَقالَنى‏ مِنْها فَضْلُک، اِلهى‏ اِنَّک تَعْلَمُ اَنّى‏ وَاِنْ لَمْ تَدُمِ الطَّاعَةُ مِنّى‏ فِعْلاً جَزْماً، فَقَدْ دامَتْ‏ مَحَبَّةً وَعَزْماً، اِلهى‏ کيفَ اَعْزِمُ وَاَنْتَ الْقاهِرُ، وَکيفَ لا اَعْزِمُ وَاَنْتَ الْأمِرُ، اِلهى‏ تَرَدُّدى‏ فِى الْأثارِ يوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنى‏ عَلَيک‏ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنى‏ اِلَيک، کيفَ يسْتَدَلُّ عَلَيک بِما هُوَ فى‏ وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَيک، اَيکونُ لِغَيرِک مِنَ الظُّهُورِ ما لَيسَ لَک، حَتّى‏ يکونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَک، مَتى‏ غِبْتَ حَتّى‏ تَحْتاجَ اِلى‏ دَليلٍ يدُلُّ عَليک، وَمَتى‏ بَعُدْتَ حَتّى‏ تَکونَ الْأثارُ هِىَ الَّتى‏ تُوصِلُ اِلَيک، عَمِيتْ عَينٌ لا تَراک عَلَيها رَقيباً، وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّک نَصيباً، اِلهى‏ اَمَرْتَ‏ بِالرُّجُوعِ اِلَى الْأثارِ، فَارْجِعْنى‏ اِلَيک بِکسْوَةِ الْأَنْوارِ، وَهِدايةِ الْإِسْتِبصارِ، حَتّى‏ اَرْجِعَ اِلَيک مِنْها، کما دَخَلْتُ اِلَيک مِنْها، مَصُونَ‏ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ اِلَيها، وَمَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الْإِعْتِمادِ عَلَيها، اِنَّک عَلى‏کلِّشَىْ‏ٍ قَديرٌ، اِلهى‏ هذا ذُلّى‏ ظاهِرٌ بَينَ يدَيک، وَهذا حالى‏ لا يخْفى‏ عَلَيک، مِنْک اَطْلُبُ الْوُصُولَ اِلَيک، وَبِک اَسْتَدِلُّ عَلَيک فَاهْدِنى‏ بِنُورِک اِلَيک، وَاَقِمْنى‏ بِصِدْقِ الْعُبُودِيةِ بَينَ يدَيک اِلهى‏ عَلِّمْنى‏ مِنْ‏ عِلْمِک الْمَخْزُونِ، وَصُنّى‏ بِسِتْرِک الْمَصُونِ، اِلهى‏ حَقِّقْنى‏ بِحَقائِقِ اَهْلِ‏ الْقُرْبِ، وَاسْلُک بى‏ مَسْلَک اَهْلِ الْجَذْبِ اِلهى‏ اَغْنِنى‏ بِتَدْبيرِک لى‏ عَنْ تَدْبيرى‏، وَبِاخْتِيارِک عَنِ اخْتِيارى‏، وَاَوْقِفْنى‏ عَلى‏ مَراکزِ اضْطِرارى‏، اِلهى‏ اَخْرِجْنى‏ مِنْ ذُلِّ نَفْسى‏، وَطَهِّرْنى‏ مِنْ شَکى‏ وَشِرْکى‏، قَبْلَ حُلُولِ رَمْسى‏، بِک اَنْتَصِرُ فَانْصُرْنى‏،وَعَلَيک اَتَوَکلُ فَلا تَکلْنى‏، وَاِياک اَسْئَلُ فَلا تُخَيبْنى‏، وَفى‏ فَضْلِک اَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْنى‏، وَبِجَنابِک اَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنى‏ وَبِبابِک اَقِفُ فَلا تَطْرُدْنى‏، اِلهى‏ تَقَدَّسَ رِضاک اَنْ يکونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْک، فَکيفَ يکونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنّى‏، اِلهى‏ اَنْتَ الْغَنِىُّ بِذاتِک اَنْ يصِلَ اِلَيک النَّفْعُ مِنْک، فَکيفَ لا تَکونُ‏ غَنِياً عَنّى‏، اِلهى‏ اِنَّ الْقَضآءَ وَالْقَدَرَ يمَنّينى‏، وَاِنَّ الْهَوى‏ بِوَثائِقِ‏ الشَّهْوَةِ اَسَرَنى‏، فَکنْ اَنْتَ النَّصيرَ لى‏ حَتّى‏ تَنْصُرَنى‏ وَتُبَصِّرَنى‏، وَاَغْنِنى‏ بِفَضْلِک حَتّى‏ اَسْتَغْنِىَ بِک عَنْ طَلَبى‏، اَنْتَ الَّذى‏ اَشْرَقْتَ‏ الْأَنْوارَ فى‏ قُلُوبِ اَوْلِيآئِک، حَتّى‏ عَرَفُوک وَوَحَّدُوک، وَاَنْتَ الَّذى‏ اَزَلْتَ الْأَغْيارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبَّائِک، حَتّى‏ لَمْ يحِبُّوا سِواک، وَلَمْ يلْجَئُوا اِلى‏ غَيرِک، اَنْتَ الْمُوْنِسُ لَهُمْ حَيثُ اَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ، وَاَنْتَ الَّذى‏ هَدَيتَهُمْ حَيثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ، ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَک وَمَا الَّذى‏ فَقَدَ مَنْ وَجَدَک، لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونَک بَدَلاً، وَلَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغى‏ عَنْک مُتَحَوِّلاً، کيفَ يرْجى‏ سِواک وَاَنْتَ ما قَطَعْتَ الْإِحْسانَ، وَکيفَ‏ يطْلَبُ مِنْ غَيرِک  وَاَنْتَ ما بَدَّلْتَ عادَهَ الاِمْتِنانِ یا مَنْ اَذاقَ اَحِبّآئَهُ حَلاوَهَ الْمُؤ انَسَهِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُتَمَلِّقینَ وَیا مَنْ اَلْبَسَ اَوْلِیائَهُ مَلابِسَ هَیْبَتِهِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُسْتَغْفِرینَ اَنْتَ الذّاکِرُ قَبْلَ الذّاکِرینَ وَاَنْتَ الْبادى بِالاِحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدینَ وَاَنْت الْجَوادُ بِالْعَطآءِ قَبْلَ طَلَبِ الطّالِبینَ*تو بخشنده ای قبل از اینکه کسی بخواد،تو احسان می کنی قبل از اینکه کسی عبادتت کنه، یعنی نخواسته عطا میکنه *وَاَنْتَ الْوَهّابُ،ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ الْمُسْتَقْرِضینَ اِلـهى اُطْلُبْنى بِرَحْمَتِکَ حَتّى اَصِلَ اِلَیْکَ وَاجْذِبْنى بِمَنِّکَ حَتّى اُقْبِلَ عَلَیْکَ اِلـهى اِنَّ رَجآئى لا یَنْقَطِعُ عَنْکَ وَاِنْ عَصَیْتُکَ کَما اَنَّ خَوْفى لا یُزایِلُنى وَاِنْ اَطَعْتُکَ فَقَدْ دَفَعَتْنِى الْعَوالِمُ اِلَیْکَ وَقَدْ اَوْقَعَنى عِلْمى بِکَرَمِکَ عَلَیْکَ اِلهى کَیْفَ اَخیبُ وَاَنْتَ اَمَلى اَمْ کَیْفَ اُهانُ وَعَلَیْکَ مُتَّکَلى اِلـهى کَیْفَ اَسْتَعِزُّ وَفِى الذِّلَّهِ اَرْکَزْتَنى اَمْ کَیْفَ لا اَسْتَعِزُّ وَاِلَیْکَ نَسَبْتَنى. اِلـهى کَیْفَ لا اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى فِى الْفُقَرآءِ اَقَمْتَنى اَمْ کَیْفَ اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى بِجُودِکَ اَغْنَیْتَنى وَاَنْتَ الَّذى لا اِلهَ غَیْرُکَ تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَىْءٍ فَما جَهِلَکَ شَىْءٌ وَاَنْتَ الَّذى تَعَرَّفْتَ اِلَىَّ فى کُلِّ شَىْءٍ فَرَاَیْتُکَ ظاهِراً فى کُلِّ شَىْءٍ وَاَنْتَ الظّاهِرُ لِکُلِّ شَىْءٍ یا مَنِ اسْتَوى بِرَحْمانِیَّتِهِ فَصارَ الْعَرْشُ غَیْباً فى ذاتِهِ مَحَقْتَ الاْ ثارَ بِالاْ ثارِ وَمَحَوْتَ الاَغْیارَ بِمُحیطاتِ اَفْلاکِ الاَنْوارِ یا مَنِ احْتَجَبَ فى سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ اَنْ تُدْرِکَهُ الاَبْصارُ یا مَنْ تَجَلّى بِکَمالِ بَهآئِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ الاِسْتِوآءَ کَیْفَ تَخْفى وَاَنْتَ الظّاهِرُ اَمْ کَیْفَ تَغیبُ وَاَنْتَ الرَّقیبُ الْحاضِرُ اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ وَالْحَمْدُ لله وَحْدَهُ. . .

دانلودpdf