نمایش جزئیات

روضه شب اول محرم ۹۹به نفس سید رضا نریمانی

روضه شب اول محرم ۹۹به نفس سید رضا نریمانی

«اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ» اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ.. از سرِ شب، غربت و دلشوره‌ام بسیار شد غصۀ یک عمر، بین سینه‌ام انبار شد خواب بودم، غافل از احوالِ خود، تا ناگهان با صدای ناله‌ای محزون، دلم بیدار شد ناله می‌فرمود:« یا عَطشان... بُنیَّ یاحسین» از همین ناله، دو چشم عرشیان خونبار شد چشم وا کردم لباسِ غرق خون دیدم به عرش تا نظر کردم بر آن، از گریه چشمم تار شد شاعر:  محمدجواد شیرازی *هر کسی سفر میره یه سوغاتی میاره .. همچین که کاروان رسید مدینه هر کسی سفر میره یه سوغاتی میاره .. یه مرتبه دیدن بی بی شتابان رفت بالا سرِ قبرِ رسول الله .. دیدن یه بقچه در آورد .. از تو بقچه یه پیراهن غرق در خون و پاره پاره رو درآورد .. بعضیا تعجب کردن این چیه بی بی از تو ساروق بقچه درآورد یه مرتبه پیراهنُ رو دست گرفت .. این پیراهنِ داداشمِ .. اینا جای نیزه و شمشیر و نعل اسباست که رو بدنِ داداشم تازوندن .. . . نه امروز و دیروز دلتنگتم که دل خیلی وقته پر از غم شده من از شام عاشورای سال قبل دلم تنگ ماه محرم شده یه سال همه فکر و ذکرم اینه محرم شه، روضه بگیرم برات یه ساله دارم روز و شب می‌شمارم که تا روز سوم، بمیرم برات هزارون هزار بار شکرت خدا رسوندیم به ماه عزای حسین حالا تنها چیزی که می‌خوام اینه بذاریم بمیرم برای حسین شب اوله، اشک چشمم بده بذار خون ببارم به حال خودم دوباره زدم زیر قولم ولی دوباره نذارم به حال خودم چقدر حرف دارم، کجاشو بگم؟ که از درد و غصه پُرم یاحسین چیه این بلائی که نازل شده؟ از این فاصله دلخورم یاحسین دلم تنگه واسه همون روزایی که زانو به زانو، نفس توو نفس صدامونو توو هم گره می‌زدیم با هم می‌پریدم از توو قفس یه عمره که باهم برات سوختیم جدایی حالا واسه‌مون مشکله نذاری که فردای محشر دیگه میون ماها باشه این فاصله توی خلوت روضه، کِز می‌کنم شلوغیه باب‌الحسین و می‌خوام دلم لک زده واسه اینکه بازم پیاده مسیر حرم رو بیام خودت میدونی قصۀ اربعین روی قلب زارم چه داغی شده ببین خسته‌م از کار دنیا چقدر دلم تنگه چای عراقی شده دلم تنگه عکس شهدائیه که رو هر ستون خیره بودیم به هم شهیدا هم الان شهادت میدن چه اندازه دلتنگه حاج قاسمم آهای مردم شهر باور کنید که از هرچی گفتید دل می‌کَنَم ولی روضه‌ها رو نگیرید ازم که والله بی‌روضه، دق می‌کنم آقامون به خاک و به خون میکِشَن مگه میشه روضه نگیرم براش مگه میشه از غربت مادرش نخونم، نسوزم، نمیرم براش الهی شما غم نبینید ولی دل ما که از دست دنیا پره الهی نبینید هیچ مادری جلو چشم بچش کتک می‌خوره الهی نبینید مردی غریب با چشمای گریون تماشا کنه که زخم روی بازوی خانمش توی غسل دادن دهن وا کنه چجوری نمیرم برای علیم که زهراش و داره کفن میکنه حسینش رو می‌گیره آروم کنه چه فکری برای حسن می‌کنه؟ شاعر: داوود رحیمی .