نمایش جزئیات

روضه حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیها شب اول محرم حاج محمد رضا طاهری

روضه حضرت مسلم ابن عقیل سلام الله علیها شب اول محرم  حاج محمد رضا طاهری

مُحرمی که نباشی در آن مُحرم نیست
بدون تو ضربان زمین منظم نیست

چقدر ساده گرفتیم بی تو بودن را
هزار سال بدون تو زندگی کم نیست

خودت بخواه که دست از گناه بردارم
*اونی که اهل ناله‌س فرقی نداره چجوری تو جلسه بشینه با فاصله بشینه ماسک بزنه ..*

خودت بخواه که دست از گناه بردارم
که عهدهای منِ رو سیاه محکم نیست

هزار بار خودت را به ما نشان دادی
ولی چه فایده چشمان ما که محرم نیست

خودم به چشم خودم دیدم که در روضه
حلاوتی است که در هیچ جای عالم نیست

*با هر سختی شده ما روضۀ ارباب رو میگیریم .. خدا به همتون خیر بده .. همه دنبال این بودیم که این خیمه رو پا بشه .. نگن که حالا این بیماری اومد جا زدن نه!! برای ارباب جا نمیزنیم*

حوائجم همه در بین روضه یادم رفت
غمت چه کرده غم روزگار یادم نیست

*آقاجان شب اولِ .. اجازه بدید بدونِ مقدمه بگم :*

بیا و روضۀ گودال را بخوان آقا
محرمی که نباشی در آن محرم نیست

.

.

بازم لباس مشکی پوشیدم
رویِ دیوارا پرچم کوبیدم
آقا چقده دلشوره داشتم
بازم سیاهیاتُ من دیدم

یک سال، پُر از غمتم
که منتظرِ محرمتم

شکر خدا که برات
نفس میزنم تو ماه عزات

آقا بمیرم برات ..

قلبم شبایِ جمعه بی تابه
بی تاب، برا ضریحِ اربابه
بازم به یا طفلی معصومم
طفلی، که توی خیمه بی تابه

لالا میخونه رباب
میگرده برا یه قطرۀ آب

بی تاب برای علی
سیاهی میره، چشمای علی

لای لای، لالایی علی ..

مظلوم رو خاک صحرا افتادی
مجروح میون دست صیادی

تشنه به زیر چَکمَش بی تابی
مذبوح تو ته گودال جون دادی

آقا، تنت به زمین
سرت روی نی، با چشم حزین
آقا، صداتُ شنید
پیش مادرت سرت رو برید

آقا بمیرم برات ..

 

.

سخت در غربتِ این شهر شدم مضطرتان
خنجرِ کوفه گرفته ست نشان حنجرتان

وای از این شهرِ طلبکار که راضی نشود
جز به اعضاء مقطع شدۀ پیکرتان

ریختند از همه سو بال و پرم را کندند
کاش مقراض نریزد سر بال و پرتان

کوفه شمشیرُ سنان، سنگُ عصا می آرد
بِبَرَد جوشن و عمامه و انگشترتان

*ماسکم زدی پشت این ماسکا میخوای ناله بزنی حتماً یاد میکنی از بچه های حضرت زهرا(س) .. آستین به دهان میگرفتن ناله میزدن حالا این یه بیتُ خوب گوش بده، حقشو ادا کن ..*

مرد بودم منو در کوچه ای گیر افتادم
آه در کوچه چه آمد به سر مادرتان

حرمله در دهنم زد که نگویم برگرد
دو سه دندان من اُفتاد فدایِ سرتان

*با این بیت مادرش حضرتِ رُباب امشب ضجه میزنه*

قصد شومیست پسِ تیرِ سه پر ساختنش
نکند غبغب ناز علیِ اصغرتان …

فقط از آمدنِ کوفه حذر کن بلکه
سر بازار تماشا نشود خواهرتان

حاضرم دختر من را به کنیزی ببرند
نکند دستی اشاره به سویِ دخترتان

هرچه در قافله مشک است پُر از آب کنید
خواهشم را برسانید به آب آورتان

عذرِ تقصیر که بازویِ مرا هم بستند
همۀ هستی من پیشکش محضرتان

*هی دست روی دست میزدُ اشک میریخت .. بعضی وقتا زخم طعنه، زخم زبان از زخم شمشیر کاری تره .. بیشتر آدمُ اذیت میکنه .. از همۀ وجودش داره خون میریزه مسلم .. اما برای این حرف خیلی آزرده شد یه نفر گفت مسلم به توام میگن سفیر حسین نایب حسین؟.. آبروی یارای حسین و بردی حالا که گرفتار شدی اینطور داری گریه میکنی اشک میریزی از مرگ ترسیدی ..
یه وقت صدا زد نانجیب، گریۀ من برای خودم نیست .. آخه برا آقام نوشتم بیاد به سمت کوفه .. گفتم دست زن و بچه تم بگیر بیا .. همۀ اینا آمادۀ مهمون نوازی هستن .. داره رقیه رو میاره .. داره شیرخواره رو میاره .. مهمان نوازیتونُ دیدم ..

از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

ظرف آب طلب کرد براش، نتونست بخوره .. سه بار آوردن ظرف غرق خون شد .. دندان شکسته لب پاره پاره است .. گفت بهره ای از این آب ندارم .. مسلم آب طلب کردی حداقل برات آوردن .. بمیرم برای اون آقایی که هرچه میگفت آه جگرم داره میسوزه …*

.

.