نمایش جزئیات
روضه حضرت رقیه سلام الله علیها شب سوم محرم حاج محمد رضا طاهری
درونم درد بسیار و مداوایِ تو میخواهد
*من از زبان شماها میگم و الا ما که قابل این حرفا نیستیم ..*
درونم درد بسیار و مداوایِ تو میخواهد
دو چشم پر گناه من تماشای تو میخواهد
چه تنبیهی ازین بدتر کهدورم از تو آقاجان
نگاهم کن کهچشمم چشم زیبای تو میخواهد
سگ کهفِ وجودِ من برای پاکی ذاتش
چنان ظرفیست که خاک قدم هایِ تو میخواهد
سر پیری جوانی میکنم با گریهکن هایت
قدم خم شد زِبس که قد طوبایِ تو میخواهد
زِ دیوار گناهان رفتهام بالا پشیمانم
بلندم کن که این دیوار، حاشایِ تو میخواهد
*اگر که نوکر خوبی شوم حتما تو میخواهی
حسین فاطمه من را به امضای تو میخواهد
یا صاحب الزمان .. تا اون انتهای مجلس این دست گداییتُ بیار بالا آقاتُ صدا بزن ..
.
*السلام علیک یا مولاتی و یا سیدتی یا رقیه ..
بی بی جانم .. بی بی جانم .. شب سوم شبِ عاشورایِ عاشقاست .. دلت رفته تو حرم سه ساله برات بگم یا نه؟!.. گفت بابا :*
دختری شاداب بودم رنج و غم آموختم
آنچه می بایست با این سن کم آموختم
*ببین چه کرده دخترت بابا ..*
با همین دستانِ بسته باز شد مشت یزید
فتح کردن را اسارت آمدم آموختم
گم شدم، یا نور گفتمنیمه شب زهرا رسید
اینهم از مستوحشین فی الظلم آموختم
ــــــــــــــــــ
آن شب که مناز ناقه افتادمُ غش کردم
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی
*نگو عزیزماینطوری به بابا برمیخوره .. *
آن شب که تو از ناقه افتادی غش کردی
من بر سر نی بودم کی از تو جدا بودم
آن دم که مرا ظالم اظهار کنیزی کرد
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بود
*گفت بابا اینجا هم من بودم قربونت برم ..*
آن دم که تو را ظالم اظهار کنیزی داشت
در تشت طلا بودم کی از تو جدا بودم ..*
ــــــــــــــــــ
پیکرم اُفتاد، باباجان نیفتاد از لبم
فاطمی سینه زدن پای علم آموختم
میگرفتم چادرِ خود را بهدندان مثل مشک
استقامت را ز سردار حرم آموختم
ریگ ها و خارها آموزگار من شدن
هروله با پایِ پُر زخم و ورم آموختم
گوشوارهام را خودمدادم به دخترهای شام
من زِخاتم بخشی شاهم کرم آموختم
*بچهی دو سه ساله دیگه خیلی بلد باشه تا ده بلده بشمره .. *
من فقط تا ده بلد بودم که بشمارم ولی
تا هزار و نهصد و پنجاه هم آموختم
*بالا سرت هی یک به یک زخماتُ شمردم ..*
ــــــــــــــــــ
تو نیستی و گریهی من بی امان شده
خشت خرابه بغض مرا هم زبان شده
بازیِ دخترانهی من بین عمه ها
تنها شمردنِ گره گیسوان شده
راحت مرا به سخره گرفتند شامیان
با این لباس پاره و قد کمان شده
نسبت به من نهایتِ رحمی که داشتند
پرتابِ چند لقمهی خرما و نان شده
*فقط یه بیتِ دیگه از این غزل رو صدا ناله ت بلند شه .. یه دختر بچهی سه ساله رو تجسم کن .. گفت بابا : *
بی حس شدهست پیکرم از تازیانه ها
یا دستِ زجر بس که زده ناتوان شده؟!
دیگه درد نمیفهمم بابا ..
.
.
گفتی، بگو غماتُ من گفتم
درد دلمو با تو من گفتم
گفتن نداره موهای سوخته
هرچی بودُ برا تو من گفتم
بابا، کبوده تنم
به گریه نفس نفس میزنم
بابا، نگاه کن منم
سرت رو بذار روی دامنم
بابا، بمیرم برات ..
کنج خرابه چشمامو بستم
دیگه منو ببر خیلی خستم
اونقدر که دیگه میدونم حتی
میافته سر تو از رو دستم
بابا، چی شد اون نگات
خرابه نشین شدن بچه هات
بابا، غمِ تو چشات
منو میکُشه بمیرم برات
بابا، بمیرم برات ..
*بعد این بند دیگه هیچ روضه ای نداره بخوام برات بگم .. بذار صدات بگیره امشب داد بزن شب سومیه صدات بگیره ..*
خیلی غمتُ این دختر خورده
بنگر که گل یاست پژمرده
اون مجلس حرام آشوبم کرد
خیلی به منو عمه برخورده
بابا، عَمومُ میخوام
اذیت شدیم تو بازار شام
بابا، بریده صدام
رَدِ سنگُ چوب روی دست و پام
ای حسین …
.
برچسب ها
- محمدرضا طاهری
- متن روضه حضرت رقیه (س)
- شعر مذهبي
- دانلود روضه
- روضه جانسوز
- روضه و توسل
- گريز روضه
- گريز مداحي
- متن روضه با صوت
- متن روضه شب سوم محرم
- متن روضه شهادت حضرت رقيه
- متن روضه شهادت سه ساله اباعبدالله الحسين
- متن شعر مداحي حضرت رقيه
- شعر روضه شهادت حضرت رقيه
- متن روضه براي حضرت رقيه
- متن روضه شب 3 محرم
- شب حضرت رقیه
- شب سوم محرم
- سال۹۹
- روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
- متن روضه های حاج محمدرضا طاهری
- شب سوم محرم 99 حاج محمد رضا طاهری
- دانلود مداحی شب سوم محرم 99 حاج محمد رضا طاهری