نمایش جزئیات

سینه زنی و توسل به حضرت سید الشهدا علیه السلام به نفس کربلایی حسین سیب سرخی

سینه زنی و توسل به حضرت سید الشهدا علیه السلام به نفس کربلایی حسین سیب سرخی

شلوغ بود دل آسمون گرفته بود و بی فروغ بود کاشکی روضه های قتلگاه تو دروغ بود شلوغ بود

غروب بود یک نفس صدای یا مقلب القلوب بود بعد تیر و نیزه تازه وقت سنگ و چوب بود غروب بود

غریب بود جای نعل تازه روی صورتش عجیب بود زیر چکمه های قاتلی که نا نجیب بود غریب بود

غبار بود مادرش گوشه قتلگاه بی قرار بود خواهرش پیاده بود و دشمنش سوار بود غبار بود

پیکرت سه روز مانده بر زمین رها حسین من السلام علی غسیل بِالدِما حسین من

کشته حسادت مردم بی وفا حسین من السلام علی ذبیح القفا حسین من

سراب بود ناله های غربت حسین بی جواب بود غرق خاک و خون تن عزیز بوتراب بود سراب بود

عذاب بود تشنه کشتنش ولی بین دو نهر آب بود خنده های حرمله به گریه رباب بود عذاب بود

عمیق بود جای ضربه های نیزه رو تنش دقیق بود ساربان رسید و فکر بردن عقیق بود عمیق بود

ای زمین خورده از آن نیزه بی هوا حسین من ای سر مقدست چراغ نیزه ها حسین من

نوحه خون تو شده ملیکه السما حسین من السلام علی الغریب کربلا حسین من

کبود بود مثل مادرش تمام صورتش کبود بود میکشه آدمو اینکه قاتلش حسود بود کبود بود

شهید بود خواهرش رسیده بود و دیگه نا امید بود جای زخم و تیر و نیزه رو تنش شدید بود شهید بود

اسیر بود پیکر مطهر حسین بر حصیر بود دختر فاطمه با حرمله هم مسیر بود اسیر بود

مادرت رسیده تا گودی قتلگاه حسین من السلام علی قتیل بالرِماح حسین من

بر تنت نمانده بود عمامه و ردا حسین من السلام علی جریح بالعصا حسین من

پناه حرم کجاداری میری بگو برادرم بدرقه ی راه تو اشک چشم ترم

آهسته تر برو داداش ببین مضطرم پناه حرم بیا ببین نامحرم ها رو دور و برم

خاکی شده دوباره چادر مادرم تو رفتی و کشیدن از سرم معجرم

پناه حرم هنوز یادم نرفته لحظه ی رفتنت بمیره خواهرت چقدر غریب کشتنت یه جای سالمم نمونده روی تنت

پناه حرم یکی داره پیرهن خونیت رو می بره اومده ساربان به فکر انگشتره به روی نیزه ای سر علی اصغره

پناه حرم جلو چشمای مادرم زدی دست و پا با نیزه زد تو دهنت یکی بی هوا زدن یه عده پیرمرد تو رو با عصا تو رو با عصا

پناه حرم یه مادری داره به صورتش می زنه میون قتلگاه یه تشنه جون میکنه یه سینه ای به زیر سم اسب می شکنه بُنَیَّ

پناه حرم رفتی و دخترت داره کتک می خوره غنیمتاش و هرکسی داره می شمره ناموس تو تو آرزوی یک چادره

پناه حرم دزدیدن گهواره رو میبینی داداش گوش های بی گوشواره رو میبینی داداش این معجرهای پاره رو میبینی داداش

لب گودال، مادر افتاده ته گودال، خواهر افتاده

آن طرفتر، برادری تنها بین یک مشت، لشکر افتاده

خنجر افتاده پیکر افتاده

خیمه افتاده زینب افتاده

مادر افتاده دختر افتاده حسین حسین

.