نمایش جزئیات
سینه زنی امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج مجتبی رمضانی
چهل سال هرشب روضه گردان تو بودم با عمه ها پاره گریبان تو بودم
چهل سال شد حرف از تنت چهل سال مردم رفتم سر سفره ولی چیزی نخوردم
چهل سال تقدیر دل من درد و غم بود هرچیز میدیدم گریز روضه ام بود
نعلین پا کردم بیابان یادم آمد رفتن روی خار مغیلان یادم آمد
چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد داغ حصیری بر دل من شعله ور شد
هرجور میشد روضه را مکشوفه کردم هرکس سلامم داد یاد کوفه کردم
وقتی عبا دوشم کشیدم گفتم ای وای تا اشک دختر بچه دیدم گفتم ای وای
در کوچه ها رد طناب آمد به چشمم نوزاد تا دیدم رباب آمد به چشمم
رفتم به تشییع جوانها گریه کردم با خنده های ساربانها گریه کردم
عمامه ام افتاد و بی حد روضه خواندم انگشتر از دستم درامد روضه خواندم
بازار رفتم بوی نانش اذیتم کرد بازاریان بد زبانش اذیتم کرد
هرجا شلوغی بود ماتم سهم من شد شرمندگی از خواهرانم سهم من شد
حق میدهی از تشنگی قلبم کباب است در ظرف آبم روضه ی جام شراب است
.برچسب ها
- اشعار سینه زنی امام سجاد (ع)
- مجتبی رمضانی
- سینه زنی
- متن سینه زنی
- شعر مذهبي
- شعر سینه زنی
- امام سجاد
- دانلود سینه زنی
- متن شعر مداحي
- سینه زنی جانسوز
- متن سینه زنی با صوت
- راوی دشت کربلا
- سینه زنی امام سجاد
- شعر سینه زنی شهادت امام سجاد
- متن سینه زنی محرم
- متن سینه زنی شهادت امام سجاد
- متن سینه زنی امام سجاد
- حاج مجتبی رمضانی