نمایش جزئیات

سینه زنی امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج محمود کریمی

سینه زنی  امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج محمود کریمی

بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی گهواره دید و گریه کرد

دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد

او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است

دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد

بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس مِی ، آنچنان شرمنده شد

در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیتی نامرد بود

از غم ویرانه‌ رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت

هم زیارتنامه‌ اش آتش گرفت هم سر و عمامه‌ اش آتش گرفت

کوچه‌ های شام خیلی سخت بود سنگ‌ های بام خیلی سخت بود

طعنه ودشنام‌خیلی سخت بود جام‌وبزم‌عام‌خیلی سخت بود

خنده‌ های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است

چکمه‌ های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است

کندی خنجر عذابش می‌ دهد ضربه‌ ی آخر عذابش می‌ دهد

آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی‌ انگشترش را جمع کرد

با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد

.