نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس کربلایی حسن حسینخانی

روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها به نفس کربلایی حسن حسینخانی

روی پا آمده ای دیدن دختر مثلاً
تو بیا باش پسر من به تو مادر مثلاً

*بچه های شام که منو بازی ندادن بابا .. تو بیا با من بازی کن .. هرچی باشه من دخترتم ..

کی دلِ نازتُ غم داده بگو
چرا اشکای تو افتاده بگو
بیا دوتّایی بریم تو کوچه ها
کی تو رو بازی نمیداده بگو …

ای ناله دارا .. ان شالله حرمش عرض ادب کنیم ..*

مثلِ شب های مدینه تو زمسجد برگرد
منتظر باش که من باز کنم در مثلاً

فکر کن موی سرم شانه شده سوخته نیست
نزده هیچ کسی دست به معجر مثلاً

من زبانم به دهانت نهم از سوز عطش
تشنه تر از منی و من علی اکبر مثلاً

یعنی بابا یادمه علی اکبرو بغل کردی
لب ها رو به لب های علی رسوندی

بکنم روی زمین با کف دستم قبری
تو مرا دفن کنی من علی اصغر مثلاً

مثلا خوابمو تو راهی میدان هستی
به رخم بوسه بزن بوسۀ آخر مثلاً

میشوم من تنِ بی سر به زمین میفتم
همچو بسمل بزنم جای تو پر پر مثلاً

مثلاً کنج خرابه، ته گودال و من
خواهرِ تو بزنم بوسه به حنجر مثلاً

دست داری مثلا غسل بده جسم مرا
عمه اسما مثلا من تن مادر مثلاً

تا رسیدی به رخ نیلی و بازوی کبود
دست بردار ز غسلم بشو حیدر مثلاً

شاعر :  سعید خرازی

*شاید فاطمیه نبودیم .. اجازه بدید بگم .. اسما میگه اونی که سفارش کرد آروم گریه کنید یهو شروع کرد بلند بلند گریه کردن .. دست به دیوار گرفته بلند بلند داره ناله میزنه .. هی میخواد اشکِ چشماشُ یچه هاش نبینن ولی صدا گریه ش رو که می شنون .. گفتم آقا خودتون فرمودید آروم گریه کنید .. چرا پس خودتون .. فرمود اسما دست از دلم بردار .. همین الان دستم به بازوی ورم کردش خورد ..

زمین به صیحه درا آسمان بزن ناله
به یاد یاس سفیدی که گشت چون لاله

شکسته شد دلِ من که گفت غساله
که این تنِ سه ساله ست یا چهل ساله

گوشۀ خرابه دیدن دیگه صدایِ بابا بابا گفتن نمیاد .. اومد جلو دیدن سر یه طرف افتاده .. رقیه یه طرف افتاده …*

.