نمایش جزئیات

روضه ایام اربعین و اسارت خاندان آل الله به نفس حاج مهدی سلحشور

روضه  ایام اربعین و اسارت خاندان آل الله به نفس حاج مهدی سلحشور

قبلۀ عاشقان بود تربت باصفای تو کعبه زِ دور میبرد سجده به کربلای تو پیش‌ تر از ولادتم بوده به تو ارادتم خَلق نگشته گشته‌ام عاشق و مبتلای تو حسین شوم فدای تو .. فدای کربلای تو .. دست به دست می برد اشک محبت مرا عنایتی که روز و شب گریه کنم برای تو *پای چه روضه ای میخوام گریه کنم؟! ..* فاطمه جامه میدرد بر سر نی چو بنگرد اشکِ دو دیدۀ تو و گریۀ بی صدایِ تو کاش غمت کشد مرا، خرده بهم گره چرا پنجۀ ظلم قاتل و طرۀ مشک سای تو *آخه دست های فاطمه موهای تو رو شانه میزده .. چطور گریه نکنیم ..این شب ها شاید سخت ترینِ شب ها باشه برا ما .. وقتی میبینیم خیلِ زائرا اینطور دارن سمتِ حرمت میرن .. این تصاویرُ آدم میبینه فقط باید آه بکشه .. گفت داداش: * بر نوک نیزه جانِ آخا غبطه میخورم او حنجرِ تو بوسد و من آه میکشم .. به اون لحظه و به اون نگاهِ زینب به سرِ بالایِ نیزه ماهارو زائرِ اربعینت کن آقاجان .. از همین جا اسممون رو جزء زائرینت ثبت و ضبط کن .. خیلی سخته آدم ببینه از این قافله جامونده .. سخن درست بگویم نمی توانم دید که مِی خورند حریفان و من نظاره کنم* آمدم اینجا دوباره لشکرت یادش بخیر قاسمُ عون و ظهیر و جعفرت یادش بخیر اولین باری که اینجا آمدم یادت که هست شد رکابم ساقی آب آورت یادش بخیر حال من برگشته‌ام اما نه مثلِ بار قبل قامت مانندِ سروِ خواهرت یادش بخیر .