نمایش جزئیات

روضه امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس سیدمجید بنی فاطمه

روضه امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس  سیدمجید بنی فاطمه

دوباره با آه و زاری
میخونم با بی قراری
نوه هاتم با ضریحن
تو هنوز حرم نداری

هر کی از غمت بمیره
به خودت قسم عجیب نیست
حتی بینِ اهل بیتم
کسی مثل تو غریب نیست

تو غریبایِ دوعالم
نبود هیچ کسی شبیهت
آرزومِ زنده باشم
برسم پای ضریخت

غریب و تنها و بی یار
تو رو دادن خیلی آزار
به کی سم دادن به جز تو
تو خونش زمانِ افطار

تویی اون که توی خونه اش
حتی مَحرمی نداره
داره از لبت میریزه
جگر تو پاره پاره

غریب آقام...

*امشب شب غریبِ، برات بمیرم آقام....حسین جان! تشنه کُشتنت میدونم،‌ آقا! عزیزات رو کشتن میدونم، سرت رو بالای نیزه زدن میدونم، اما خانومت رباب دائم برات گریه میکرد، میگفت: سه روزِ بدن آقام رو زمین بود، تو مجلس یزید اگه یزید چوب به لب و دندانت زد سرت وقتی ازتشت افتاد رباب اومدبغل گرفت، اما حسن تو خونه ی خودش هم غریب بود، وقتی جگر پاره پاره شد، گفت: دیگه راحت شدم...همچین که زهر رو بالا آوُرد، پاره های جگر رو یه نگاه کرد گفت: زینب دیگه راحت شدم، چشمم دیگه به مغیره نمیوفته...امشب فقط بگو: غریب حسن....*

اشکِ روضه های زهرا
بوده مهمونِ نگاهت
توی خونه مقتلت نیست
کوچه بوده قتلگاهت بود

توی کوچه ها چی دیدی
هیچ کسی خبر نداره
یه نفر نبود تو کوچه
که بره کمک بیاره

شنیدم از گوشه ی ماه
تو کوچه ستاره گم‌شد
چی بگم روضه ی خطِ
تو کوچه گوشواره گم شد

.