نمایش جزئیات

روضه و توسل تقدیم به جاماندگان از اربعین به نفس کربلایی حسین سیب سرخی

روضه و توسل تقدیم به جاماندگان از اربعین به نفس کربلایی حسین سیب سرخی

باشد مرا نبر ولی آقای من ببین با کوله بار اشک رسیدم به اربعین باشد دوباره حسرتُ افسوس سهم من سهم مقربان تو آن بزم دلنشین .. یک عمر من به خاکِ درت سر گذاشتم عمری نشان عشق تو مُهر است بر جبین گفتم خودش به وقت خبر میکند مرا امسال هم گذشتُ من این بی خبرترین من هیچ وقت همره خوبان نبودم آه آسمان کجا و من مانده در زمین تو خواستی همیشه فقط خوبی مرا راضی مشو به حال خراب من این چنین هر کار خواستی بکنی با دلم بکن بگذار عاشق تو بمانم فقط همین *نمیدونم از شماها کیا میرن کربلا .. من اینو برا اونایی که نمیتونن برن کربلا،اگر شب اربعین نبودید هر کی رفت کربلا .. شب اربعین روضۀ اربعین میخواست گوش بده بسم الله .. ببین گرفته صدایِ من از صدا زدنم مگر به نیزه چه گفتی که بی هوا زدنت تمام خاطره ام از سفر فقط این است تمام راه به پیش نگاه ما زدنت هنوز صدای نالۀ طفلت نرفته از یادم که گفت با نَفَس آخرش چرا زدنت هنوز پیش نگاه من است چون کابوس به زیر دشنه و سر نیزه دست و پا زدنت چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت تمام سوی دو چشمم پس از برادر رفت بجای آن همه تیری که بر تنت آمد لباس کهنه و انگشتر مطهر رفت صدای حرمله می آمد و نوای رباب کنار نیزه طفلش ز هوش مادر رفت حرم در آتش دختر نفس نفس میزد نگاه ها پی غارت به سمت دختر رفت برای غارت یک گوشوارۀ کوچک دو چشم رفت گل سر شکست معجر رفت .