نمایش جزئیات
روضه امام رضا علیه السلام در مجلس آیت الله بهجت به نفسِ حاج محمد خرم فر
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا كنار هر گُلي يك خار هم هست بلي خاشاك در گلزار هم هست نه هر قلبي است چون آئينه روشن بسي دل كنده را زنگار هم هست ميانِ صيدهايِ دامِ صياد يقيناً صيد بي مقدار هم هست *يا ين الحسن!...* تمامِ بارها مطلوب نَبْوَد كه در هر باغ، يك سربار هم هست بسي ديدم كه در خيلِ غلامان غلامِ زشت و بد كردار هم هست به وصلِ حضرتِ جانان رسيدن اگر آسان بُوَد، دشوار هم هست *يا ين الحسن!... امام رضا تو بيا واسطه شو، اگر تا به حالا خدا مارو نبخشيده، امروز يه دعايي برا ما بكن، كمكمون كن،سفارش كن...* اي سند نجات من، ولايتِ تو يا رضا صحن نو و عتيقِ تو، كعبه و كربلا رضا دلم بود به ياد تو، مدينةُ الرضا رضا زيارتت به دين من، زيارت خدا رضا تو و كرامتت مرا، مكن زخود جدا رضا رضا رضا، رضا رضا... اَلا اَلا ثناي تو، ذكر عَلَي الدّوام من رئوف من عطوف من، اميد من امام من لحظه به لحظه دَم به دَم، بر حرمت سلام من به غرفه هاي مرقدت، خورده گره زمام من در حَرَمت گرفته ام، ذكر رضا رضا رضا رضا رضا رضا، رضا رضا... توئي كه دردِ روح را، زفيضِ تن دوا كني عقده ز كارِ عالمي، به يك اشاره واكني كليم را عصا دهي، مسيح را دعا كني چه مي شود كه يك نظر، به قلب سنگ ما كني اي كه به يك اشاره ات، سنگ شود طلا رضا رضا رضا، رضا رضا... *از طرف حرم امام رضا، اون مهندس اتريشي كه مسيحي هم بود رو دعوت كردن براي طرحِ توسعه ي حرم، با مترجم و بعضي از كاركنان آستان قدس رضوي، دونه دونه صحن ها رو بازديد كردن، تا اومدن توي صحنِ اسماعيل طلايي و جايي كه پنجره ي فولادِ، آروم آروم جلو اومد، ديد يكي طنابي به پنجره و دستش گره زده، يكي به پاش گره زده" امروز ما هم دلمون رو به پنجره فولادِ آقا گره بزنيم، بگيم آقا! من خودم نمي تونم گره بزنم، آقا! اين گره رو شما بايد با دستِ خودت بزني..." از مترجمش سئوال كرد: اينها ديوانه شدن؟ اينها اينجا چي ميخوان؟ چرا خودشون رو اينجا بستن؟ مترجمش گفت: اينها كساني هستند كه كارد به استخوانشون رسيده، اومدن جوابشون رو از امام رضا بگيرن، تا اين جمله رو شنيد، انگار دلش زير و رو شد، گفت: پس يكي از اين طناب هارو برايِ من هم ببند، مترجم ميگه: من طناب رو بستم، خودم اومدم سمت هتل، نيمه هاي شب شد، چشمم گرمِ خواب، ديدم دارن درب اتاق رو محكم ميزنن، در رو باز كردم، ديدم مهندسِ اتريشيِ، از بس گريه كرده، چشماش يه كاسه خون شده، گفتم: چي شده؟ گفت: اين امام رضاتون كيه؟گفت: اون طناب رو يادته گفتم برا من گره بزن، آخه گفتي: اينها افرادي هستن كه كارد به استخوانشون رسيده، منم يه پسر فلج داشتم تويِ اتريش، پيشِ هر دكتري بردم جوابم كردن، منم كارد به استخوانم رسيده بود، طناب رو گفتم برا پسرِ من ببندي... گفتم: حالا چي شده؟ گفت: خانومم از اتريش تماس گرفته، ميگه: آقا چشمت روشن، پسرت خوب شده، داره راه ميره، الان داره از خوشحالي دورِ اتاق ميدوه، اما يه حرفي ميگه من نمي فهمم چي ميگه، گفتم: چي ميگه؟ گفت: هي ميگه: امام رضا، امام رضا.... "من ميخوام بگم: امام رضا! جوابِ اون مسيحي رو ميدي، جوابِ ارمني رو ميدي، آقا! مگه من كمتر از اون مسيحي هستم؟ يه عُمري دَرِ خونه ات رو زدم...حالا هر كي درد داره صدا بزنه: يا امام رضا!..." اما قربونِ تو غريب نواز برم كه غريبانه كشتنت، قربونِ تو مهربون برم كه مظلومانه كشتنت، اباصلت ميگه: تا چشمم به جوادالائمه افتاد، حجره رو نشونش دادم، واردِ حجره شد، تا چشمِ امام رضا به آقا جوادالائمه افتاد، از جا بلند شد، ميوه ي دلش رو در آغوش گرفت، هي پسرش رو مي بوسيد، بابا من منتظرت بودم، لحظه ي آخرِ عُمرِ منه" من يه اشاره كنم" آري هر پدري آرزوش اينه لحظه ي آخر پسرش بياد بالا سرش باشه، اما بميرم كربلا، كربلا...گفت:..* ميوه ي دلم، بابا! بابا! بابا! خون شده دلم، بابا! بابا! بابا! پيشِ چشمِ من، بابا! بابا! بابا! دست و پا مزن، بابا! بابا! بابا! *"صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا مَظلوم، يَا أَبَا عَبْدِ اللَّه" خدايا! اين قليل توسلات از ما بپذير، ذخيره ي قبر و قيامتِ ما قرار بده، فرجِ امام زمان برسان، از فتنه هاي آخرِ زمان مارو محفوظ و مَصون بدار، مملكت ما، دينِ ما، رهبرِ ما، علماي ما در پناه خودت محافظت بفرما، ثوابي از اين محفل به روي گذشتگان، شهدا، امام،والدينِ مون،اموات بد وارث و بي وارث عايد و واصل بگردان، صلواتي ختم كنيد...* .