نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها _ کربلایی علی کرمی
رفت و غمخانه شد از غصه سرای من و او
گرچه مانده است بجا خاطره های من و او
یاد ایّام نشستن سر یک سفره بخیر
خانه ای بود پُر از لطف و صفای من و او
روزهایی که صمیمانه به من میخندید
و عجب حال خوشی داشت هوای من و او
ما از آن زندگی ساده چه راضی بودیم
و رضا بود خدا هم به رضای من و او
بستری بود ولی هم سخن خوبی بود
جریان داشت در این خانه صدای من و او
بستری بود ولی نبض دلم دستش بود
و مجال نفسی بود برای من و او
با همان دست شکسته چه دعایی میکرد
مردمی را که نماندند به پای من و او
مردمی را که به این مسئله واقف بودند
که دو عالم همه هستند گدای من و او
هدف اصلی دشمن من و زهرا بودیم
کشته شد محسنم آنروز بجای من و او...
ــــــــــــــــــ
یک بار هم برای شفایش دعا نکرد
غیر از وفاتِ خویش زِخدا مسئلت نداشت
عالم کنارِ من همه در امنیت ولی
زهرا درونِ خانۀ من امنیت نداشت
شرمنده ام خانۀ امنی نداشتم ..
.