نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها _ حاج امیر کرمانشاهی
وسطِ شعلۀ کینۀ حسودا بینِ تاریکیِ ناتمومِ دودا صورتِ مادرم کبود شد .. کبودا اثرِ شعله ها ، رو پَرِ چادره دود بالا بره نفسش می بُره ای خدا ضربه ها ضربه ها به کجا میخوره آی آتیش .. سمتِ مسمار نرو ای دَر .. سویِ دیوار نرو ای میخ .. کلَنجار نرو عُمرِ خورشیدِ این خونه بی فروغ بود سَرِ ظهری چقدر این خونمون شلوغ بود کاشکی اون ضربۀ به پهلو دروغ بود دست به پهلو گرفت، آروم آروم نشست بابا فهمید چی شد دیگه چشماشُ بست بینِ دیوار و در عاقبت بارِ شیشه شکست این غصه .. اون که میدونیِ خونه .. رو به ویرونیِ دیوار .. چرا خونیِ ------------ نامِ خود را خصم، داغِ ننگ زد دید بارِ شیشه دارم سنگ زد سنگ، كاري را كه با آئينه كرد ميخ در آن كار را با سينه كرد *ميخوام روضه بخونم؛ بسم الله الرحمن الرحيم، دومي ميگه: وقتي در رو سوزوندم، يه ناله اي دخترِ پيغمبر زد، همه بدنم شروع كرد به لرزيدن... "صل الله عليك يا اباعبدالله" اگه جا خوردي من رو ببخش، هِلال ميگه: ديدم شمر از تو گودال اومد بيرون، ديدم دست و پاش داره ميلرزه، گفتم: نامرد! تو كه كارِ خودت رو كردي، ديگه چرا دست و پات ميلرزه؟ گفت: هلال! تا نشستم رو سينه اش، صدايِ يه خانومي به گوشم رسيد، يه ناله اي زد، " بُنَيَّ!..." .