نمایش جزئیات
روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها _ حجت الاسلام شیخ هادی الیاسی
چشمی شبیه چشم تو گریان نمی شود
زهرا حریف چشم تو باران نمی شود
گیرم که نانِ بعد خودت هم درست شد
نان بدون فاطمه که نان نمی شود
برخیز و باز مادری ات را شروع کن
فضه حریف گریۀ طفلان نمی شود
بدجور جلوه کرده کبودی چشم تو
طوری که زیر دست تو پنهان نمی شود
معجر بزن کنار و علی را نگاه کن
خورشید زیر ابر که تابان نمی شود
فهمیده ام ز سرفۀ سنگین سینه ات
امشب نفس کشیدنت آسان نمی شود
ای استخوان شکستۀ حیدر چه می کنی؟
با کارِ خانه زخم تو درمان نمی شود
من خواهشم شده ست که زهرای من بمان
تو با اشاره گفتی علی جان نمی شود
گفتم که روی خویش عیان کن ببینمت
گفتی به یک نگاه به قرآن نمی شود
صدا زد علی جان تو تو برو به مسجد .. (آخه نمی خوام باشی جان دادنِ منو ببینی ..) بچه هارم روانۀ مسجد کرد .. آره والا بچه نباید جان دادنِ پدر و مادر رو ببینه .. (یه گریز بزنم؟!) قربونه اون آقایی برم که تو گودال قتلگاه « تُديرُ طَرْفاً خَفِيّاً إِلى رَحْلِكَ وَ بَيْتِك .. » با گوشۀ چشم دید سکینه داره نگاه میکنه .. خودشُ کشاند ته گودال ..
چرا گفت ای استخوان شکستۀ حیدر ؟
صدا زد: «فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ ..» چنان با لگد زد .. «فَرَفَسَ» به لگدی میگن که به سینه بزنن .. فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ وَ كَانَتْ حَامِلَةً .. امام زمان من معذرت میخوام .. مقتل نوشته .. مادرِ ما بارِ شیشه داشت .. آی مادر .. یه جا دیگه این عبارتُ تو مقتل داریم اونم تو گودالِ قتلگاه .. چنان با لگد به سینۀ حسین .. با صورت به زمین خورد .. ای حسین ..