نمایش جزئیات
توسل تقدیم به روحِ شهدا خصوصاً سردار دلها حاج قاسم سلیمانی _ حاج مسعود پیرایش
السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ باورش غیر ممکن است ولی فتنه ها باز قد علم کرده اند بی هوا مخفیانه در دل شب دست فرمانده را قلم کرده اند فکر کن امشب آن شب جمعه است نگرانی به احتمال قوی حاجی آمادۀ سفر شده و تو قرار است جانشین بشوی فکر کن زیر آسمان آن شب آن شبِ بی ستاره ی بغداد سر او روی دامنت باشد او که دور از وطن غریب افتاد رفت فرمانده و تو ماندی با این همه بارِ بر زمین مانده با خودت فکر کرده ای آیا کار تو چیست بعد فرمانده مانده ای با هجوم آتش ها در دل جبهه های گوناگون همه بر طبل جنگ می کوبن منتهی با صدای گوناگون جا نمانی از این قیام بزرگ جبهه را بی هیبت نگذاری گوش کن این صدای فرمانده است رهبرت را غریب نگذاری در هجوم هزار ها کوفی کربلایی بمان و عابس باش دم به دم پا به پای فرمانده جا نزن مهدی المهندس باش قلب لشگر اگر ز هم پاشید جنگجویی رجز نمی خواند این نظام این علم اگر افتاد حرمی در جهان نمی ماند فتنۀ عمروعاص را بشکن دل بده دست ذوالفقار علی نکند با خطایت من یا تو بشود کم از اقتدار علی مرد میدان اگر به خاک افتاد عرصۀ جنگ همچنان غوغاست منو تو مرد این مبارزه ایم خنجر انتقام در کف ماست نه بترس از کسی نه سازش کن در هیاهوی جنگ قاسم باش معنی مکتب سلیمانی است اینکه در هر زمان مقاوم باش راه فرمانده تا ابد باقی است رهرو راهِ عشق بسم الله هدف بعد ماست اسرائیل فاتحان دمشق بسم الله خون فرمانده خون ایران بود که به جوش آمده است و بعد از او یک جهان در هوای خونخواهی به خروش آمده است بعد از او دو سه تا ضربه مانده تا مالک خبر فتحِ دیگری بدهد نگذاریم فتنه ی داخل کار را دست اشعری بدهد موسم انتقام نزدیک است کار ظلم اینچنین نخواهد ماند این همه خونِ دل که ریخت به خاک بی گمان بر زمین نخواهد ماند پرچم شیعه چادر زهراست چادری که به روی خاک افتاد هم در آن کوچه هم زمانی که پیش آن جسمِ چاک چاک افتاد ________________ روز روشن میان یک کوچه مادری راه خانه را گم کرد گریه ها در گلوش بوده اما محض روی علی تبسم کرد آی علمدار علی .. دستی که سهم دست تو شمشیر کرده است *امام صادق فرمود ، (می خوام بی مقدم برم تو روضه ..) فرمود می خواید بدونید سبب شهادت مادر ما چیه؟! اون روز تو کوچه ، اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ بِاَمْرِهِ .. آنچنان با شمشیرِ در غلاف به بازویِ مادر زد ..* دستی که سهم دست تو شمشیر کرده است سهم رقیه را غول و زنجیر کرده است *اون روز تو کوچۀ مدینه تا دستِ علمدارِ علی رو زدن ، دیگه مادر از پا افتاد .. کربلام تا دستِ عباسُ زدن دیگه راه و گم کرد .. "وَقَفَ مُتِحَیرا” مونده بود چه کنه ..* پاشو ابوالفضل پانشی افسوسی میشه نذار بشه پاشو ابوالفضل اصغر گلو بوسی میشه نذار بشه پاشو ابوالفضل قضیه ناموسی میشه نذار بشه پاشو ابوالفضل شده کولت کنم اخا می برمت پاشو ابوالفضل یا مث اکبر رو عبا می برمت عمودی آمد و بر فرق پاک او اثر کرد صدای استخوانِ سر حسین را در به در کرد *صدای شکستن استخوانِ مادرُ شنیدن بچه ها ..* پیکری پاره سوخت در شعله پشتِ در خطر مادر شعله چند نفر میزدن مادر را بی هوا میزدن مادر را با لگد می زدن مادر را *به آقامون سید الشهدا میگن غریب ، چون دور از خونۀ مادری به شهادت رسید ، حاج قاسمم تو غربت کشته شد .. اما غیرتیا سخت در خونۀ خودت تو خونۀ خودت بکشن مادرت رو .. * بی هوا می زدن مادر را چهل نفر می زدن مادر را پشت در می زدن مادر را یه مادر تو آتیشُ یه لشگر جلو روشه یه دستش به دیوارُ یه دستش به پهلوشِه کاش بارون بباره کاش دشمن بفهمه مادر بار شیشه داره .