نمایش جزئیات

مدح خوانی ویژۀ ولادت حضرت اباعبدالله علیه السلام و سرداران کربلا به نفس حاج حسین سازور

مدح خوانی ویژۀ ولادت حضرت اباعبدالله علیه السلام و سرداران کربلا به نفس حاج حسین سازور

"صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّه"

زرق و برق سفرۀ شاهانه میخواهم چه کار ؟ اشک چشمم هست آب و دانه میخواهم چه‌کار ؟

اولین شرط سلوک عاشقی اواره گی ست از ازل دربه درم کاشانه میخواهم چکار؟

چشم‌های من که با خواب سحر بیگانه اند قصۀ شمع و گل و پروانه میخواهم چکار ؟

من خراب باده نه بلکه خراب ساقی ام در غیابِ حضرتش میخانه میخواهم چه کار؟

آنقدر دیوانه ام که از فرط جنون از قدح سر میکشم، پیمانه میخواهم چه کار ؟

مست کرده شهر را عطر خوش پیراهنش انبیا و اولیا چشم انتظار دیدنش

مرتضی با دست خود آیینه قرآن میبرد فاطمه گهواره را در زیرِ ایوان میبرد

شور و شادیِ طلوع آفتاب هاشمی غصه و غم را ز دل های پریشان میبرد

با دو تا خورشید روی گونه هایش دیدنی ست آبرویی را که از ماهِ فروزان میبرد

جامه اش را انبیا در باغ جنت دوختند حور عبا، عمامه اش را نیز غِلمان میبرد

بوسه بر قنداقه اش عیسی بن مریم میزند مرهم از خاک رهش موسی بن عمران میبرد

با وجود یوسف زهرا یقیناً بعد از این یوسف کنعانیان زیره به کرمان میبرد

افتخاری شد نصیب قومِ سلمان بی گمان مادرش دارد عروس از خاک ایران میبرد

سفرۀ سوری پیمبر با علی انداخته هرکسی که میرسد رزق فراوان میبرد

هر که هرچه هدیه اورده به یمن مقدمش با دعای فاطمه دارد دو چندان میبرد

حاتم طایی برای شام خود سر میرسد از میان سفرۀ آقای ما نان میبرد

بیقرارم مثل آن موری که روی دوش خود تکه ای ران ملخ نزد سلیمان میبرد

خلق میخوانند کشتی نجات عالم است هرچه که بنویسم از خوبی این آقا کم است

شاعر: #علیرضا_خاکساری

.