نمایش جزئیات
مناجات با خدا ویژۀ شب های ماه مبارک رمضان به نفس سید رضا نریمانی
غرق معصیتم و زندگیام رو به زوال است
یک نظر کن به گدایت که دگر بی پر و بال است
بس که دلبستۀ دنیایم و دور از توام انگار
منتظر بودنِ من بهر فرج امر محال است
*سَیِّدِی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیَا مِنْ قَلْبِی .. محبت دنبا رو از دلِ ما بیرون کن، محبتِ زهرا و امیرالمونین و اولادشُ در دل ما زیاد و زیادتر بفرما ..*
روی این دیدۀ آلوده بکش دست خودت را
چند وقتی شده که حسرت من اشکِ زلال است
*دیگه نمی تونم مثه قبلاً که جوون تر بودم باهات مناجات کنم و گریه کنم .. قبلاً همچین تا یکی جلوم می گفت حسین اشکم جاری میشد .. همچین که یکی میگفت یابن الحسن دلم برا آقا تنگ میشد .. کم کم ماه بندگیت داره از راه میرسه .. یکم به من اشک و سوز بده بتونم با آقام حرف بزنم ..*
علت دوریَم از کربُبَـلا کوهِ گناه است
اصلاً انگار حرم رفتن من خوابوخیال است
آمدم تا که دگر هر نفسم مال تو باشد
ای عزیز دل زهرا چه زمان وقت وصال است؟
چاره ای بهر دلِ تنگم و آوارگی ام کن
رفتن کربوبلا با تو فقط اوجِ کمال است
*ان شالله با آقامون بریم کربلا ..*
وقت غارت شد و گودال پر از مردمِ پست است
بر سرِ پیرهن کهنۀ ارباب جدال است
ــــــــــــــــــــــ
بدون آب بریدند حنجر او را
کشاندند به گودال مادر او را
عصا زدند به او پیرمردها بلکه
در آورند نفسهای آخر او را
قرار بود که چیزی نماند از جسمش
به دست نعل سپردند، پیکر او را..
مگر که قحطی جا بود، خولی نامرد؟
که بستهاید به خورجینتان سر او را..