نمایش جزئیات

روضه حضرت جوادالائمه علیه السلام به نفس حاج محمد بذری

روضه حضرت جوادالائمه علیه السلام به نفس حاج محمد بذری

آه ای اسیرِ روضه‌‌یِ سربسته کیستی
مردِ غریبِ حُجره‌یِ دربسته کیستی

این حُجره هم به ناتوانی تو گریه می‌کند
پیری بر این جوانیِ تو گریه می‌کند

در خانه‌ی امام چرا دست می‌زنند
با ناله‌ات مدام چرا دست می‌زنند

ای یاکریم بال و پَرَت را زمین مزن
آه ای جوانِ خانه سرت را زمین مزن

اصلا صدای تو به صدایی نمی‌رسد
این آب آب آب به جایی نمی‌رسد

اُفتاده‌ای زِ دامن زهرا به رویِ خاک
کمتر بکش محاسن خود را به روی خاک

کِل می‌کشند گریه‌ی زهرا در آورند
کف می‌زنند اشک رضا را در آورند

جمعی به این صدای غریبانه خنده کرد
بر ناله‌ی تو کُلفَتِ این خانه خنده کرد

می‌کوبد آه پا به زمین پیش مادرت
می‌ریزد آب را به زمین پیش مادرت

بُردند نیمه جان بدنت را به پُشت‌ِبام
از پا کشانده‌اند تنت را به پشت‌ِبام

رفتی به روی بام ولیکن هزار شُکر
گیرم سه روز و شام ولیکن هزار شُکر

گیرم به پشت بام ولی سایبان که هست
چندین کفن برای تو با دوستان که هست

گیرم سه روز و شب ولی آخر پسر رسید
اینبار هم پسر به کنار پدر رسید

شکر خدا عقیق تو را ساربان نبرد
رنگ لبان خشک تو را خیزران نبرد