نمایش جزئیات
روضه شهادت جوادالائمه علیه السلام به نفس استاد حاج منصور ارضی اَلا ای مظهر جود خدایی
اَلا ای مظهر جود خدایی
جوادی حضرت ابن الرضایی
تو عبداللهی و واللهِ ماهی
کرامت از شما، از ما گدایی
دو دست خالی آوردم برایت
سلام آقای من! جانم فدایت
نه دنبال غذا و آب و نانم
نه محتاجِ عطای دیگرانم
به تو وابسته ام دیگر نرانم
خدا می خواست من سائل بمانم
خودش فرموده تو باشی مُرادم
به دستور رضا عبدالجوادم
کَرَم تو، جود تو، دستِ گدا من
وفایی دائمی تو، بی وفا من
خطاپوشی تو و پر مدعا من
به تو بد کرده ام آقا تماماً
ولی به رو نیاوردی تو اصلاً
مرا بی آبرو کردی، نه اصلاً
گنهکارم گنه بسیار دارم
نظر کن دیده ای خون بار دارم
ولی من با تو خیلی کار دارم
سگم، راهی به سویِ غار دارم
سگِ کهفِ جوادم، جانم آقا
رسیدی تو به دادم، جانم آقا
نه دنیا نه طلا می خواهم از تو
به جای آن وِلا می خواهم
پر از دردم دوا می خواهم از تو
برات کربلا می خواهم از تو
اگر چه جَلدِ بامِ کاظمینم
ولی فداییِ فداییِ حسینم
دوباره ماجرای حجره با زهر
دوباره دردها را شد دوا زهر
زمین زد بی کسی را بی هوا زهر
چه می خواهد ز آل مصطفی زهر
کشید از سینه اش آتش زبانه
امان از غربت مردی به خانه
میان پای کوبی دست و پا زد
زمین که خورد مادر را صدا زد
*توی مقتل نوشته: وقتی همه دورِ گودال رقاصی می کردن، همه بچه های حسین دور باباشون به سر و صورت میزدن، مخصوصاً رقیه خانوم... وقتی رقیه سَرِ بابارو دید اینقدر تویِ دهنِ خودش زد...*
دو دستش را به خاک حجره تا زد
گریز روضه را به کربلا زد
به فکر روضه ی خَدِّ التَّریب است
شبیه جد عطشانش غریب است