نمایش جزئیات

روضه حضرت اباالفضل العباس علیه السلام روز تاسوعا محرم۱۴۰۰حاج منصور ارضی

روضه حضرت اباالفضل العباس علیه السلام روز تاسوعا محرم۱۴۰۰حاج منصور ارضی

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

ذکر ما نام گرامی حسین فاطمه
افتخار ما غلامی حسین فاطمه

حلقۀ وصلی که باشد بین ما اهل بیت
بی گمان؛ نامِ نامی حسین فاطمه

هر گنه کاری بیاید سوی او حر می شود
مانده‌ام در خوش مرامی حسینِ فاطمه

جان به کف بودن برایِ یاری دین خدا
هست رمزِ هم کلامیه حسین فاطمه

عمر دنیا نیست هم اندازۀ مدح و ثنا
در خورِ والا مقامیه حسینِ فاطمه

در کتاب آسمانی هست در هر مکتبی
با بیانی خوش اسامیه حسینِ فاطمه

شیعۀ اهلِ یمن کافیست بهره دشمنان
این سپاهِ سه امامیه حسینِ فاطمه

وای اگر آید به میدان لشگرِ اثنی عشر
یاورانِ هم قیامیه حسین فاطمه

چیزی از دشمن نمی ماند دگر بر روی خاک
ای فدای هم خیامیه حسین فاطمه

در سپاه او صدای گریۀ شش ماهه اش
هست آهنگِ نظامیه حسین فاطمه

دانی از چه کشته شد شرمنده سقای حرم
داده جان از تشنه کامیه حسین فاطمه

اومد وارد شریعه شد .. «فَذَكَر عَطش الحُسَين و أهل بيته فَرمى الماء ..» (1) همه‌ش نگرانِ تشنگی ابی عبدالله بود .. اگه بتونم آب به خیمه ببرم ..

بعد سقا دید خواهر زیرِ شمشیر و سنان
قطعه قطعه شد تمامیه حسین فاطمه

صلی الله علیک یا مظلوم یا قمر بنی هاشم و یا قمر العشیره ..

نگاه او دل از ارباب می برد
ز چشم اهل کوفه خواب می برد
اگر سقا به باران امر می کرد
تمام کربلا را آب می برد

کسی یاری از او بهتر ندیده است
هواداری از او بهتر ندیده است
نه اینکه من بگویم دشمنش گفت
علمداری از او بهتر ندیده است

به میدان زد تماشاگر فلک شد
ثناگویِ ابوفاضل ملک شد
انا ابن الحیدرش وقتی که پیچید
زِ وحشت حرمله زَهره تَرَک شد

به زیر پای او لشکر سرش ریخت
دل جنگآوران در محضرش ریخت
انا ابن الحیدرش وقتی که پیچید
ز وحشت حرمله کرک و پرش ریخت

همین که از شریعه سر در آورد
صدای ضجه از لشکر در آورد
خبر دادند سقا رفته میدان
ز خوشحالی رقیه پر در آورد

بچه ها همه خوشحال شدن .. حتما عمو آب میاره ..

شده مثلِ پدر الله اکبر
رود سوی خطر الله اکبر
دم ظهرست اما در شریعه
نمایان شد قمر الله اکبر

الا ای ساقیه بی دست عباس
سه شعبه دیده است را بست عباس
نمیخواهد به فکر خیمه باشی
خیالت جمع زینب هست عباس

هر کاری کرد تیر از چشمش بیرون نیامد .. مگه کسی میتونه به سر عباس ضربه بزنه! .. این نیزه و تیر رو گذاشت بین پا و بدنِ اسب .. تیر رو که بیرون آمد کلاه خود افتاد .. یه وقت یه نانجیب جلو آمد .. چنان با عمود آهن به سر عباس زد .. (2)

ندارد بی تو دیگر یار زینب
شود هم صحبت اغیار زینب
زبانم لال بی تو غیرت الله
رود در کوچه و بازار زینب

منابع:
1)بحار الأنوار، ج‏45، ص: 41
2) ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۵۶
موسوعة بطل العلقمی، ج۳، ص۱۷۴-۱۷۸
حیاة ابی‌الفضل العباس، ص۲۱۹-۲۲۰
خرّمیان، ابوالفضل العباس، ص۱۰۶- ۱۱۴.