نمایش جزئیات
سرود عید غدیر خم به نفس سید مجید بنی فاطمه ساقی از خم ولایت بچشان
ساقی از خم ولایت بچشان باده
که امشب به تولای علی مست شوم
بی خبر از هست شوم عاشق یکدست شوم
سر بکشم، پر بکشم، حلقه ی اقبال زنم
از قفس خاکی تن بال زنم
لب به سخن باز کنم، خوانم و پرواز کنم
گویم و اعجاز، کنم، بر دو جهان ناز کنم
مدح علی بر همه آغاز کنم
هان منم و عشق امیرم، به همین عشق اسیرم
که کشد سوی غدیرم، روم و دامن دلدار بگیرم
نگهی افکند آن گونه که صد بار بمیرم
چه غدیری، چه امیری، چه بشیری، چه مه و ماه منیری
چه قیامی، چه پیامی، چه امامی، چه مقامی
همه جا بحر عنایت، همه جا نور ولایت
شده از خالق معبود روایت، که بود عید ولایت
مَلَک و حور و پری، ارض وسما، کوهوچمن ،دشت و دمن
ریگ و حَجَر، نخل و شَجَر، جنّ و بشر
یکسره کوشند مگر تا شنوند، از دولب ختم رسل
فخر سُبل، هادی کل، مدح علی شیر خدا را
جبرئیل آمده از سوی خداوند تعالی
به رخش نور تجلی، به لبش حکم تولّی
که اَلا ختم رسالت، گهر بحر جلالت
نبی اُمّی خاتم، پدر عالم و آدم
صلوات از سوی حق بر توو بر آل تو هر دم
به علی باش مُبلّغ، به تو امر از طرف خالق سرمد شده بَلِّغ
برسان حکم خدا را، وَ بگو گفته ی ما را، که خدا یار تو باشد
اگر امروز زبان را نگشایی و تولای علی را به خلایق ننمایی
دل اهل ولا را نربایی، به خدایی که تو را داده چنین قدر و جلالت
به تو و حیدر و آلَت، همه تو را باطل شود از بَدْوِ رسالت
بگشا لعل لب و بانگ به عالم بزن
و سیطره ی کفر و دو رویی همه بر هم بزن
از شیر خدا دم بزن
اینک بچشان بر همگان جام ولا را
علی یا علی ...