نمایش جزئیات

روضه وفات حضرت عبدالعظیم علیه السلام_ حاج میثم مطیعی چنان‌که بر سر شب، لطفِ نور ماه ‌افتد

روضه وفات حضرت عبدالعظیم علیه السلام_ حاج میثم مطیعی چنان‌که بر سر شب، لطفِ نور ماه ‌افتد

اَلسَّلامُ عَلی الْعَبْدِ الصّالِحِ الْمُطیعِ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِاَمیرِ الْمُؤمِنینَ اَلسَّلامُ عَلیْكَ یا اَبَاالْقاسِمِ ابْنَ السِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ الْمُجْتَبی ..

حتی نوادگانِ تو صاحب حرم شدن
باید برای قبرِ تو کاری کنم حسن ..

*اَلسَّلامُ عَلیْكَ یا مَنْ بِِزِیارَتِهِ ثَوابُ زِیارَة سَیِّدِ الشُّهَداءِ یُرْتَجی .. به گمانم سیدالکریم خیلی عاشقِ ابی عبدالله بوده .. خیلی حسینی بوده .. اونقدر که وقتی از دنیا رفته خدا هر کی بیاد زیارتش رو به واسطۀ او حسینی میکنه و اسمشُ تو لیستِ زوار کربلا می نویسه..*

چنان‌که بر سر شب، لطفِ نور ماه ‌افتد
گدا همیشه گذارش به کویِ شاه ‌افتد

ستاره سمت حریم کریم آل حسن
به این امید که روشن شود، به راه ‌افتد

کسی که عرضه دین نزد مقتدا می‌کرد
ز خوف اینکه مبادا به اشتباه افتد

سیدالکریم حضرت عبدالعظیم میومد محضرِ ائمه دینِ خودش رو عرضه میکرد ، تصدیقش می کردن .. امشب دینت رو میتونی محضرِ امام زمان عرضه کنی یا نه ! امشب میتونی به امام زمان بگی این دینمِ ، منو قبول داری یا نه ؟!!*

چه بود شان تو؛ انت ولینا حقا
که در نظاره به جاهت ز سر کلاه افتد

*خود عبدالعظیم حسنی نقل کرده دَخَلتُ عَلی سَیدی عَلِی بنِ مُحَمَّدٍ(ع) رسیدم خدمت امام هادی فَلَمّا بَصُرَ بی، قالَ لی: مَرحَبا بِک یا أبَا القاسِمِ، تا چشمای امام هادی به حضرت عبدالعظیم افتاد حضرت فرمودخوش آمدی اباالقاسم أنتَ وَلِینا حَقّا .. حقیقتا تو دوستِ مایی .. فَقُلتُ لَهُ: یابنَ رَسولِ اللّهِ إنّی اُریدُ أن أعرِضَ عَلَیک دینی، میگه گفتم آقا میخوام دینم رو به شما عرضه کنم .. اگه دینم مورد رضایت شما بود حفظش کنم .. فَإِن کانَ مَرضِیا ثَبَتُّ عَلَیهِ حَتّی ألقَی اللّهَ عز و جل. فَقالَ: هاتِ یا أبَا القاسِمِ.(1)
آقا فرمودن بیا جلو حرفات رو بگو ما آمادۀ شنیدنیم ..

به غیر کنیه نبردن ائمه نام تو را
چه قدر و منزلتی داری ای اباالقاسم

یا حضرت عبدالعظیم مددی ..*

نصیب زائرت اجرِ سفر به کرب‌و‌بلاست
همین که چشم دلش سمت بارگاه افتد

سپید می‌شود از هر گناه، جامه دل
اگر نگاه شما سوی این سیاه افتد

شاعر: محمد قائمی راد

*حسین جان دلم کربلا می خواد .. حسین جان دیگه کم کم نوکرا دارن آمادۀ محرم میشن ..

شبهای جمعه فاطمه با اضطراب و واهمه
آید به دشت کربلا گوید حسین من چه شد
گردد به دور خیمه گاه آید میان قتلگاه
گوید حسین من چه شد نور دو عین من چه شد

دلم برات تنگ شده حسین جان ..

زینت دوشِ نبی روی زمین جای تو نیست
خوار و خاشاک زمین منزل و ماوای تو نیست

دل من مقیم کربلای تو،
جوونیم به پای روضه‌های تو
رسیده، نسیم جانفزای تو .. تو این صحرا

شهید روز عاشورا، لاله عطشان زهرا
تشنه بریدن رگ هاتو، تو روز روشن واویلا

اگر کشتند چرا آبت ندادند
چرا زان درّ نایابت ندادند
اگر کشتند چرا خاکت نکردند
کفن بر جسم صد چاکت نکردند

چند جمله ام با امام زمان صحبت کنیم :

غم ما، شراره‌های اون دره،
هنوزم صاحب‌‌زمان خون جگره
دل ما پی مزار مادره .. مادر زهرا

راز ولایت یا زهرا .. رمزِ شهادت یا زهرا
ذکر مدام لب‌های .. حضرت حجت یازهرا

سحرخیز مدینه کی می‌آیی ..
امیر بی‌قرینه کی می‌آیی
عزیزم مادرت چشم انتظاره ..
شفای زخم سینه کی می‌آیی

منبع:
شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص۸۱.
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۶، ص۱.
شیخ صدوق، التوحید، ص۸۱، حدیث ۳۷.
شیخ صدوق، اکمال الدین و اتمام النعمة، ج۲، ص۳۷۹.
شیخ صدوق، الامالی، ص۴۱۹.
فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۱.
خزاز رازی، کفایة الاثر، ص۲۸۶.
طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۲۴۴.
مجلسی، بحار الانوار، ج۶۶، ص۱.

.