نمایش جزئیات

قسمت اول روضه و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمجیدبنی فاطمه

قسمت اول روضه و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس  سیدمجیدبنی فاطمه

هم پریشان حسینم هم پریشان حسن
ای به قربان حسین و ای به قربان حسن

روز اول مادرم چشمان من را نذر کرد
این یکی آنِ حسین و آن یکی آنِ حسن

*امام حسن و امام حسین با هم زور آزمایی میکردن، مادرش نگاه میکرد، زیر لب میگفت: جانم حسین! علی میگه: جانم حسین! یه وقت دیدن وجود نازنین پیغمبر نگاه میکنن زیر لب فرمود: جانم حسن! بابا فرموده بودید هر وقت میخواید تشویق کنید بچه‌ی کوچیکتر رو تشویق کنید، صدا زد: زهرا جان! دیدم تو میگی: حسین! علی میگه: حسین! نگاه کردم دیدم همه‌ی ملائکه الله میگن: جانم حسین! دیدم اینجا حسنم غریبه، پیغمبر مژده داد فرمود: در قیامت که همه گریانند، اشک ریزان حسن خندانند...*

هر شبی که فاطمه بر روضه هامان میرسد
هست گریان حسین و هست گریان حسن

نه که دنیا، دِینمان را هم کریمان میدهند
من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن

زیر ایوان نجف دیدم که روزی میرسد
یا حسن جان مینویسم زیر ایوان حسن

هر کجا رفتم دیدم کار دست مجتباست
بشکند دستم نباشد گر به دامان حسن

نه که تنها این دو شب کُلِ مّحرم میشویم
شب به شب تکیه به تکیه باز مهمان حسن

قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت
میرود جان حسین و میرود جان حسن

شد حسن یک ضربه زد ازرق همانجا شد دو تا
نعره زد عباس ای جانم به قربان حسن

روضه های ما همه لطف امام مجتباست
شکر هر شب میروم در زیر باران حسن

پیش زهرا آبرو داری کنیم و آوریم
هی گلاب و دسته گل یاد یتیمان حسن