نمایش جزئیات

قسمت پایانی روضه سیدالشهدا علیه السلام شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ سیدمجید بنی فاطمه

قسمت پایانی روضه سیدالشهدا علیه السلام شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ سیدمجید بنی فاطمه

امشب یه جورِ دیگه ای خیره به چشمامی
دورت بگردم میکُشی زینب رو اینجوری

خواهر فداشه هر چی که میخوای بگو آقا
حرفی نیاری دیگه از دوری

از من نخواه از تو یه روزه دل بِبُرم من
پنجاه سالِ زیر سایه ات زندگی کردم

یادش بخیر روزای خوبی که با هم داشتیم
به اون روزا چی میشه برگردم

من زینبم، دردت به جونم
 دریای احساسم، عزیزم

می میرم اشکاتو ببینم
گریه نکن واسم عزیزم

*داداش! قول میدم حواسم به بچه هات باشه، برو... اگه رفتی سلامِ من رو به مادرم برسون...*

نزدیکِ عصرِ زینب از اون دور می بینه
با دستایِ لرزون از قتلگاه اومد

اهل حرم از خیمه بیرون اومدن دیدن
تنهای تنها ذوالجناح اومد

از پا زمین کوبیدنِ این اسب پیدا بود
آقارو تویِ قتلگاه خیلی عذاب دادن

پرسید،  ذوالجناح! آیا خبر داری
آخر به بابایِ من آب دادن؟

تنها نه پیراهن، که بُردن
هر چی که بوده واسه حسین رو

چی شد تو اون گودال که حتی
زینب نمیشناسه حسین رو

.