نمایش جزئیات

سینه زنی و روضه گودال شب هفتم محرم ۱۴۰۱ کربلایی سیدمهدی حسینی

سینه زنی و روضه گودال شب هفتم محرم ۱۴۰۱ کربلایی سیدمهدی حسینی

شمر اگه بره، سنان نمی‌گذره
تو قتلگاه تو، زمان نمی‌گذره
حتی ازت دمِ اذان نمی‌گذره
تو قتلگاه تو، زمان نمی‌گذره

غروب شد، خورشید نشست
شمر ولی از تنت پا نشد ..
اذان شد، نمازش رو بست
راهِ حلقت ولی وا نشد ..

یک زن تنهام چطور
شمرُ ازت جدا کنم ؟!
پاشو اذونِ مغربِ
من به کی اقتدا کنم ؟!

نیزه رو نیزه ..
آب از سرت گذشت، آب از سرم گذشت
با مرکب از روی تنت برادرم گذشت ..
آب از سرت گذشت، آب از سرم گذشت
خودم دیدم چیا به مادرم گذشت ..

خلاصه ، راحت شدی
من بمیرم بهت سخت گرفت
می‌دونم این نصف روز
قدر یک عمر ازت وقت گرفت

نزار جلو نامحرما تو رو بلند صدا کنم
پاشو اذونِ مغربِ من به کی اقتدا کنم

لب گودال، مادر افتاده
ته گودال یک سر افتاده
مادر افتاده ..
خواهر افتاده ..
دختر افتاده ..

از روی نیزه، یک سر افتاده 
از روی نیزه، اکبر افتاده 
مادر افتاده ..
خواهر افتاده ..
دختر افتاده ..

.