نمایش جزئیات

سینه زنی امام حسن مجتبی علیه السلام ماه صفر۱۴۰۰ حاج امیر کرمانشاهی

سینه زنی امام حسن مجتبی علیه السلام ماه صفر۱۴۰۰ حاج امیر کرمانشاهی

داره کوچه تاریک میشه
یه سیاهی نزدیک میشه

وای ای وای …

پیش چشم ترم رد شد از رو سرم
دست سنگینی و گفتم وای مادرم

خاکی شدی و راه خونمون و گم کردی
گوشواره هات دست منه دنبال چی میگردی

وای مادرم وای مادر …

غروب و تنهایی و درد
فدک و نامرد پاره کرد

وای... ای وای …

غصه تو دل نشست
 تو کوچه راهو بست
اونی که با لگد پهلوش و زد شکست

گوشۀ کوچه دیدم که خون روی دیواره
گریه میکردم پاشو از چادرش برداره

وای مادرم وای مادر …

ورم رو پلکات میگه
نمیبینه چشمات دیگه

وای... ای وای …

دستات تو دست من مادر حرفی بزن
دیگه نمیگذره از این کوچه حسن

یادمه گفتی بسه اینقده اشک میریزی
قول بده رفتیم خونه نگی به بابات چیزی

وای مادرم وای مادر …

.