نمایش جزئیات
روضه و مقتل اربعین حسینی به نفس حاج میثم مطیعی
جامونده ها بیاید امشب شب شماست
امشب دلای ما بی تاب کربلاست
ای کاش توکوچهها حیرون بشه دلم
بپرسم از عراقیها بگمحرمکجاست؟
چرانشد برم زیارتش؟ نشد
نشد نصیب من لیاقتش چرا؟
نشد پیاده راه برم بیاد غربتش
دلمفقط یه کربلا میخواد..
حرف یه پیرمرد زد شعله بردلم
فهمید که مهمون یه موکب دیگه ام
گریه میکرد میگفت ای زائر حسین
اگر که خونه ام کوچیکه شرمنده توأم
حسین چهکردی با دلای ما؟
حسین امام باوفای ما ..
حسین همیشه دست خودته کرببلای ما
دلم فقط یه کربلا میخواد...
*بشارة المصطفی نوشته : عطیه گفت: اولین زائر قبر امامحسین جابر بن عبدالله انصاری بود "خَرَجتُ مَعَ جابِرِ بنِ عَبدِ اللّه ِ الأَنصارِیِّ زائِرَینِ قَبرَ الحُسَینِ بن علي"ما به نیت زیارت اومدیم بیرون "فَلَمّا وَرَدنا کَربَلاءَ"وقتی وارد کربلا شدیم " دَنا جابِرٌ مِن شاطِئِ الفُراتِ فَاغتَسَلَ،"جابربن عبدالله رفت کنار نهر فرات غسل کرد ، لباس پاکیزه پوشید ،خودش رومعطر کرد ،آرام ،آرام قدم برمیداشت ، "ثُمَّ لَم یَخطُ خُطوَةً إلّا ذَکَرَ اللّه َ تَعالى."هرقدمی که برمیداشت یاد خدا میکرد ،میدونی یعنی چی ؟*
کنار قدمهای جابر سوی نینوا ره سپاریم
کنارِ قدم های جابــر؛ سویِ نینوا رهسپاریــم…
ستون های این جـاده را ما؛ به شوقِ حــرم می شمـاریم
شبیه رباب وُ سُکَینه؛ برای شما، بیقــراریم…
از این سختی وُ دوریِ راه؛ به شوقِ تو، باکی نداریم!
"*حَتّى إذا دَنا مِنَ القَبرِ قال: "وقتی به قبر مطهر آقا رسید گفت :"ألمِسنیهِ " عطیه دست منو بذار روی قبر حسین، همچینکه دستش روی قبرآقا گذاشت" فَخَرَّ عَلَى القَبرِ مَغشِیّا عَلَیهِ"از حال رفت، روی قبر حبیبش افتاد" فَرَشَشتُ عَلَیهِ شَیئا مِنَ الماءِ" آب آوُردم روی صورتش ریختم "فَلَمّا أفاقَ "وقتی به هوش آمد سه دفعه صدازد: "یا حُسِین"جوابی نشنید صدازد: "حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ." عزیر دلم! حبیب من! چرا جواب منونمیدی؟ خودش جواب خودش روداد ،"وأنّى لَکَ بِالجَوابِ وقَد شُحِطَت أوداجُکَ عَلى أثباجِک"،میدونی یعنی چی؟یعنی توچطور میخوای جواب من رو بدی؟! در حالی که خون رگهای بریده گلوی تو روی شانه وپشت و کتف تو سرازیر شده " وفُرِّقَ بَینَ بَدَنِکَ ورَأسِک"بین سر و بدنت جدایی افتاده، بدنت کربلا موند، سرت رو شهر به شهر بردن...
وقتی این سر رومیبردن شهربه شهر، کو به کو، برزن به برزن بردن این سر رو بالای نیزه میزدن، غیرتیا! این سر رو هی میبردن بالای نیزه شب هر منزلی که میرسیدن سر و پایین میاوردن لذا در بعضی از روایات هست وقتی سر رو به نیزه میزدن، این نیزه سر رو به چپ و راست بازی میداد ....*
آروم یهکاروان از راه دور میاد
با حالتی غریب با زخمای زیاد
*یه کاروانِ دیگه داره میرسه کربلا گفتن ساربان مارو ببر کربلا "قالواللدلیل مُرْ بنا علی طریق كربلا فوصلوا الی موضع المصرع" رسیدن کنارقتلگاه "فوجدوا جابر بن عبدالله"جابر رو دیدن ،این دخترها از بالای مرکبها خودشون رو روی زمین انداختن... *
آروم یهکاروان از راه دور میاد
با حالتی غریب با زخمای زیاد
خیره شدن ولی به سمت علقمه
میگن خدارو چی دیدی شاید عمو بیاد
یکی با اشکای روان میاد
یکی با حال نیمهجون میاد
یکی با صورت کبود وبا قد کمونمیاد
حسین ..زینب رسید به کربلا
اگه امسال
میومدم الان توو موکبا بودم
منم یکی از اون پیادهها بودم
توو جادهی نجف به کربلا بودم
اگه بودم
به پای زائرای تو میافتادم
برای دیدنت سرم رو میدادم
که اربعین تو نمیره از یادم
گدا مگه جز تو کیو داره؟
یا ثارالله و ابن ثاره
چشام فقط برا تو میباره
یا ثارالله وابن ثاره
چکار کردی؟
که وقتی اسم تو میاد دلم میره
دلم توو جادهها قدم قدم میره
تا میشنوم یکی داره حرم میره
چکار کردم؟
میگن اجازه نیست که زائرت باشم
اجازه نیست دیگه مسافرت باشم
یه شب توو کربلا مجاورت باشم
گدا مگه جز تو کیو داره؟
یا ثارالله و ابن ثاره
چشام فقط برا تو میباره
یا ثارالله وابن ثاره..
.