نمایش جزئیات

روضه حضرت رقیه سلام الله علیها حاج اسلام میرزایی

روضه حضرت رقیه سلام الله علیها حاج اسلام میرزایی

سلام بابای خوب من
کجا بوده سرت

نگفتی اینطوری میای
میمیره دخترت

سوخته رسیدی پیش من
شبیه مادرت

آه از دلت بابا
بخاطرم نکش

گوشوارمو کسی نبرد
خودم دادم بهش

شبای غصه ام
یه روزی سر میاد

دندونم افتاده ولی
دوباره در میاد

موهای سوختت داره
چه درد دلها با من

گریه نکن واسه من
توگریه داری یا من

بیا ببین یتیمی رو
که بی بابا شده

چی مونده از رقیه جز
یه قد تا شده

چی شد که بی تن اومدی
سرت جدا شده

وقت سفر عمامه به سر داشتی بگو
شاها چه آمده به سرت اَفسرت کجاست؟

دلتنگ دستبوسی باب الحوائجم
عباس آن برادر‌ِ نام آورت کجاست؟

بنگر به خوابگاه من اندر خرابه ها
از من مپرس دختر من! بسترت کجاست؟

دخت یتیم زخم زبانم زند چه ها
گر شاهزاده ای تو زر و زیورت کجاست؟

*گوشواره که ندارم بابا، همش برا این نگرانم...*

ای وای اگر برادرم آید به دیدنم
شرمم کُشد پرسد اگر معجرت کجاست؟

.