نمایش جزئیات
مدح خوانی ولادت حضرت محمد و امام صادق علیهم السلام حاج حسین سازور
ما در این دنیا پی جاه و جلالی نیستیم
اهل شِکوه کردن از رنج و ملالی نیستیم
پخته ی عشقیم، در دوران کالی نیستیم
با محمد جاودانیم و زوالی نیستیم
.
خورده بخت ما گره با رَحْمَةٌ لِلْعَالَمِین
ذکر طوفانی ما یا رَحْمَةٌ لِلْعَالَمِین
از همه سیریم الا رَحْمَةٌ لِلْعَالَمِین
ظرف مان خالی شود هم دستْ خالی نیستیم
.
ما اگر در راه پر نور ولایت مانده ایم
با دعاهای محمد پر صِلابت مانده ایم
با عنایت زیر بارانِ محبت مانده ایم
تشنه و بی کس زمان خشک سالی نیستیم
.
گشته ایم از لطف احمد آشنای اهل بیت
مبتلای احمدیم و مبتلای اهل بیت
بچه های ما همه یک جا فدای اهل بیت
قوم سلمانیم، قوم بی کمالی نیستیم
.
جان احمد در حقیقت هست جان فاطمه
در دو عالم هست شیعه در امان فاطمه
ما نمک گیریم، محشر در جنان فاطمه
غیر کوثر در پی جام حلالی نیستیم
.
شیخ آورده حدیثی را که از پیغمبر است :
از صراطِ روز محشر رد شدن دردسر است
برگ تضمین عبور از آن ولای حیدر است
غافل از این نقل زیبای اَمالی نیستیم
.
باطن سیر به سوی حق همان سیر علی است
بیشتر از ما خدا گوینده ی خیر علی است
هر کجا باشیم راه حق مگر غیر علی است ؟!
حق مداریم و پی هر قیل و قالی نیستیم
.
ذاکر عشقیم با قرآن، اسیر احمدیم
آیه آیه راویِ خط غدیر احمدیم
با برائت از سقیفه در مسیر احمدیم
پیرو آن دو خبیثِ لا اُبالی نیستیم
.
پیر عشقیم امتحان عاشقی پس داده ایم
نام حیدر که وسط باشد همه آماده ایم
عبد دربار نجف هستیم، رعیت زاده ایم
ما علی داریم بی مولی الموالی نیستیم
.
شمس تابان امامت منجلی باشد بس است
یک ولی الله در عالم ولی باشد بس است
نائب صاحب زمان سید علی باشد بس است
با ولی باشیم در راه ضلالی نیستیم
.
هم چنان پای همان قول و قرار سابقیم
در نگهداری از این مکتب سراپا عاشقیم
راوی دین با روایات امام صادقیم
غیر از این شیوه پی کسب تعالی نیستیم
.
می رسد بوی غریبی از مدینه با نسیم
در کنار گنبد و ایوان طلای یک حریم
طرح صحن جامع شیخ الائمه می کشیم
بی خیال آن حریم و آن اهالی نیستیم
.
آخرش این فتنه را از ریشه در می آوریم
حرف آل الله باشد بال و پر می آوریم
سر بخواهند این قبیله کوه سر می آوریم
بنده ایم و اهل تَرک امتثالی نیستیم
.
عاقبت همدرد یار بی قرینه می شویم
دسته جمعی کارگرهای مدینه می شویم
مرهمی کوچک برای زخم سینه می شویم
منتظر هستیم، اهل بی خیالی نیستیم
شاعر محمدجواد شیرازی
.
*فرمود بروید یه دایه خبر کنید، آخه محمد، این کودکِ تازه متولد شده چند وقتی است شیر نخورده، از این روستا به اون روستا رفتن تا دایه ای پیدا کنن، کوکبِ اقبال بر بامِ قبیله ی سعدیه نشست، حلیمه خاتون انتخاب شد، آمد یک سینه خشک، یک سینه پر از شیر، سینه ی پر شیر رو به لب های کودک گذاشت امتناع کرد، به سینه ی خشک گذاشت، حلیمه میگه نور در وجودم تابید، سینه ام پر ازشیر شد، این کودک بعد از چند رو شیرآشامید، خبر به مادرش آمنه دادن خوشحال شد...
زنها بهتر میدونن، همه ی عشق مادر اینه کودکش در آغوش، گرمای سینه رو حس کنه، از سینه ی مادر شیر بنوشه... ابی عبدالله روز عاشورا فرمود: کودکم رو بدید ببرم سیرابش کنم، دست به دست کودک رو دادن، همه وداع کردن، اما میگفتن: دیگه این بچه رو آبش میدن، ابی عبدالله عبای پیغمبر به دوش انداخت، این قنداقه رو روی دست گرفت، فرمود: ببرید خودتون بهش آب بدید، کلام حضرت تمام نشده بود، یه نانجیبی به زانو نشست، یه وقت ببینه همه ی قنداقه رو خون فرا گرفت، سَرِ علی به پوست آویزان، ای حسین!..." صل الله عَلیکَ یا سَیدنا المَظلوم یا ابا عبدالله"
.