نمایش جزئیات

مدح خوانی ولادت امام حسن عسکری سلام الله علیه حاج حنیف طاهری

مدح خوانی ولادت امام حسن عسکری سلام الله علیه حاج حنیف طاهری

دوباره عشق سمت آسمان انداخت راهم را
نگاهی باز می گیرد سر راه نگاهم را

کدام آغوش بین خویش جا داده است ماهم را
که برگردانده امشب سوی دیگر قبله گاهم را

من امشب حاجی این قبله این قبله نما هستم
من امشب بنده ی مولایِ سُرِّ من رَاَی هستم

درون سینه ام انگار شور دیگری دارم
به لطف ساقی امشب در سبویم کوثری دارم

به دستی زلف یار و دست دیگر ساغری دارم
شرابی ناب از انگورهای عسکری دارم

من امشب عشق را تکرار در تکرار می خوانم
حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم

وزیده از پگاهِ شهر پیغمبر نسیمی که
رسیده سال هایی قبل همراه شمیمی که

تمام شهر را پُر کرد آن فیضِ عظیمی که
خبر داده است باز از جلوه ی دست کریمی که

همان خُلق و همان خو در جمالش منجلی باشد
که مثلِ آن حسن، آرام جان این علی باشد

نگاهت چون مسیحایی ست که بر مرده ها جان است
که گاهی لرزه بر اندام مأموران زندان است

و یا ابری ست که در آسمان هم حکم باران است
بگو این چشم انسان است یا از آن یزدان است

تو هم جسمی و هم جانی، تو هم ابری و بارانی
صفاتت گفت یزدانی، خدایی یا که انسانی ؟ 

رکاب سامرا را گنبد زرد تو مروارید
حریمت کعبه ی آمال، قبرت قبله ی امید

گدایان هرکجا هستید، امشب هرچه می خواهید
دخیل عشق بندید از همان جا بر درِ خورشید

اگر که سائل شهر مدینه مجتبی دارد
کسی چون عسکری را هم گدای سامرا دارد.

می آیی و برای مهدی ات دلداده می سازی
هزاران عاشق در دام عشق افتاده می سازی

ز اشک دیده ی چشم انتظاران جاده می سازی
برای امر غیبت شیعه را آماده می سازی

میان پرده، اسرار خدا را بی صدا گفتی
برای شیعیانت افضل الاعمال را گفتی

 تو آن معنای پروازی که بی تو هیچ بالی نیست
زلال جاری باران لطفت را زوالی نیست

به جز درد فراق مهدی ات آقا ملالی نیست
یقیناً جای فرزند تو در این بزم خالی نیست

دعا کن تا که من هم جمکرانی باشم آقا جان
دعا کن تا ابد صاحب زمانی باشم آقا جان

اجازه می دهی امشب تو را ابن الرضا گویم
صفای مرقد شش گوشه ات را کربلا گویم

غریب سامرا ، از غربت یک آشنا گویم
برایت قصه ی یک مادر و یک کوچه را گویم

از آن ابری که زیر ظلمتش پوشاند ماهش را
از آن مادر که بین کوچه ها گم کرد راهش را

.

 شاعر محمد بیابانی 

.