نمایش جزئیات

روضه حضرت معصومه سلام الله علیها محمدحسین حدادیان

روضه حضرت معصومه سلام الله علیها محمدحسین حدادیان

ای به قم آفتاب خَلقِ جهان
دُختِ موسی سلاله ی قرآن
عمه و دُخت و خواهر سه امام
مادرِ کُل عالمِ امکان
زینبِ دوم بَنیِ الزَّهرا
عمه ی چهار حجتِ یزدان
صحن تو مسجدالرسول همه
حرم امن توست کعبه جان
پدر و مادرم به قربانت
نه،همه جان عالمت قربان
گَشت روز ورود تو در قم
روز عیدِ کرامت و احسان
اهل قم از برای استقبال
همه با دسته گل شدند روان
مرد و زن دور محملت گشتند
اشک شوق همه ز دیده روان

*چرا زیر لب داری میگی زینب...؟! *

قم، دل از گلشن بهشت گرفت
محملت بس که گشت گلباران
کاش زینب به قم سفر می کرد
تا نمی دید آن همه طغیان
اهل قم کی برند مهمان را
گه به بزم شراب و گه زندان
جای تو خانه ی موسیِ خزرج
جای زینب به گوشه ی ویران
دور تو عالمان فقه و اصول
دور او اِبن سعد و شمر و سنان
دختر فاطمه بازار، خدا رحم کند
چادر پاره و انظار،خدا رحم کند
یک زن و قافله و خنده نامحرم ها
بر اسیران گرفتار،خدا رحم کند
زنی از بغض صدا زد که کدام است حسین؟!
نوبت من شده این بار،خدا رحم کند
یک نفر گفت اگر بغض علی را داری
سنگ با حوصله بردار، خدا رحم کند
راهمان از گذر برده فروشان افتاد
جلوی چشم علمدار،خدا رحم کند
نیزه داران همه مستند نیفتی پایین
حنجرت خوب نگه دار، خدا رحم کند

*من از شما سوال می کنم:نمیگم سَرِ بُریده، اگه یه پیکر مجروح رو بخوان، جلوی بچه ات بذارن...اجازه میدی...؟!! ، نیمه شب زینب دید هیاهو شد...صدا چکمه هاشون داره میاد... علامه ی مجلسی علیه الرحمه می نویسه: ریختند تو خرابه...عمه ی امام زمان جلو آمد نبرید این سر رو...یه نامرد چنان با پشت دست سیلی زد به عمه ی سادات...
از زبان زین العابدین میخوام براتون روضه بخونم: میگه سر رو پرت کردند جلوی رقیه...طبقی در کار نبود...چشم رقیه افتاد به بابا...زین العابدین میگه: " إِنَّ رَأْسَ أَبِی مُضَرَّجٌ" سر بابام له شده بود.. تا چشمش به لب و دندون بابام افتاد، اونقَدَر تو لب و دندونش زد رقیه... همه ی دهن پر از خون شده بود...*

به زحمت تکیه بر دیوار می کرد
گهی این جمله را تکرار می کرد
الهی صورتش آتش بگیرد
که با سیلی مرا بیدار می کرد

" یَا رَحْمَةَ اللهِ الْوَاسِعَه،یَا بابَ نَجاةَ الاُمه"

سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب...

"رَحَمَ الله مَن نادیٰ: یا حسین..."

.