نمایش جزئیات

قسمت اول/روضه حضرت زهرا سلام الله علیها سیدمجید بنی فاطمه

قسمت اول/روضه حضرت زهرا سلام الله علیها سیدمجید بنی فاطمه

من از خاکِ پایِ تو سر بر ندارم
مگر لحظه ای كه دگر سر ندارم
 
مگیر از سرم سایۀ چادرت را
پناهی از این خیمه بهتر ندارم
 
بگیر از سر لطف جان مرا هم
ببخشا اگر جانِ دیگر ندارم
 
بخوانم به فرزندیت كه امیدی
به غیرازدعاهای مادر ندارم
 
مگیر از سرم سایۀ چادرت را
پناهی از این خیمه بهتر ندارم
 
تو محشر به پا ميكني در قيامت
چنانكه هراسي زمحشر ندارم
 
به داغ تو خون گريه كردم هنوزم
خبر از دلِ خونِ حيدر ندارم
 
سرودم  زداغِ تو و چاره اي جز
نوشتن زديوار و از در ندارم
 
شنيدم دستِ تو از كار افتاد
اگر چه درست است باور ندرام
 
 *امشب اومدم صميمي صدات بزنم، بگم: مادر!.. مادر! بميرم برا ناله هات، شنيدم وقتي گريه كردي همسايه ها اومدن گفتن: علي! به زهرا بگو: بسه ديگه گريه نكنه...
خدا هر كي مادر داره براش نگه داره، هر كي نداره همين الان مهمانِ بي بيِ دوعالم فاطمه بشه، مادر اگه بخواد بره، خوبه بچه هاش به يه سر و ساموني رسيده باشن، دختري عروس كرده باشه، پسري داماد كرده باشه، نوه ها دورش رو بگيرن، الهي برات بميرم مادر، بچه هات قد و نيم قد بودن، روزگار با زهرا يه كاري كرد بچه هاي قد و نيم قد داشت، اما نيمه هاي شب دستش رو  بالا مي آوُرد صدا ميزد: خدايا! مرگ من رو برسون...*
.