نمایش جزئیات

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها حاج محمد رضا طاهری

روضه حضرت زهرا سلام الله علیها حاج محمد رضا طاهری

نگاهم به جسم زخمی تو خیره مونده
بنفشه ها تن تو رو پوشونده
بگو کی صورت تو رو سوزونده

چه سخته کنار جسم بیجونت بشینم
جای یه دست پای چشات ببینم 
میبینی که چرا غریب ترینم عزیزم

رشته های سرخ و رو تنت 
دیدم و دلم چه ناخوشه

رد تازیونه هاست داره 
من رو میکشه

الوداع، عزیزِ حیدر...

حلال کن کی روی بال های تو‌ پا گذاشته؟
کی پای چشمای تو‌ جا گذاشته؟
کی داغتو رو قلب ما گذاشته؟

حلال کن، اگه برا تو‌ من کاری نکردم 
میون شعله موندی غرقِ دردم
آتیش گرفتم آخه من یه مَردم عزیزم...

پشت در شکسته بودی و‌‌‌ نانجیب خیلی بد میزد
هرکی رد میشد به پهلوی تو لگد میزد

الوداع، عزیزِ حیدر...

*دیدن زینب داره اشک میریزه و ناله  میزنه برا مادر، چقدر وظیفه این خانوم سخته کنار بدن مادر... آخه نوشتن انگار جان از بدن امیرالمؤمنین داشت جدا میشد، زینب تا دید اومد رو زانوی بابا نشست، همین جور که گریه میکرد تو هق هقش اشکای چشم بابا رو پاک‌میکرد، 
گفت: بابا! زینب برات بمیره، اینطوری نکن با خودت... امیرالمومنین هم فرمود: زینبم! عزیزِ دلم! قربونت برم، تو هم اینجوری گریه نکن...*

یه شامِ، غریبونه دیگه تو شام‌ میگیره 
برا اون سه ساله ای که پیره 
که آخر از غم‌ِ باباش میمیره

یه جوری با مشت کوچیکش‌میزد تو لبهاش 
که دیگه شده درست  شبیه باباش 
سر بریده رو‌نمیدید ای کاش 

*چی دید که یه مرتبه دق کرد این سه ساله!؟*

دید که دندون بابا رو با خیزرون یزید شکسته بود 
جای سنگ پای چش باباش بد نشسته بود
 بدن رو‌ روی خاک گذاشت زینب، هی میگفت: الوداع رقیه جانم...

.