نمایش جزئیات

قسمت پایانی روضه حضرت زهرا سلام الله علیها سید رضا نریمانی

قسمت پایانی روضه حضرت زهرا سلام الله علیها سید رضا نریمانی

هم دست شد مسمار با ديوار، در
در بينِ دود و شعله گير افتاد مادر

حال و هواي خانه ي يكباره عوض شد
افتاد روي مادرِ ما بي هوا در

اين بال بايد بسوزد درهواي شمع
اما اينبار سوزانده پر پروانه را در

در پيش رو زهرا نبود، اي بي حيا ميخ؟
در پشت در زهرا نبود، اي  بي حيا در؟

از آن زمان  كه مادرِ ما را زمين زد
ما بچه هاي فاطمه قهريم با در

از پا در آوُردن آخر مرتضي را
ديوار و آتش، كوچه و همسايه ها، در

مسمار شد سر نيزه و تير سه شعبه
در كربلا باقيِ چوبش شد عصا در

در كربلا زينب گُلي گم كرده بودُ
مي گشت در گودال دنبال برادر

خواب ديدم تو حرمت
مُقبل با محتشمت

ميخونن شعرِ غمت
يا اَيُّها الرَّسول

اين بي سر حسينِ توست
زخمي تن حسينِ توست

بي لشكر حسينِ توست
يا اَيُّها الرَّسول

اي كُشته ي گرسنه و تشنه
ابي عبدالله

حلقومتو سپردي به دشنه
ابي عبدالله

هر دفعه كه صدا زدي مادر
ابي عبدالله

سنگت زدن سياهيِ لشكر
ابي عبدالله

تنها شدي و جنگ ميري تنها
ابي عبدالله

كشتن تو رو مقابلِ زنها
ابي عبدالله

لب مي گَزیدي و شدي مأيوس
ابي عبدالله

كشتن تو رو با غصه ي ناموس
ابي عبدالله

مظلوم بوديُ
از آب فرات محروم بوديُ

قلبت مي تپيد
زنده بودي و رگهاتو بُريد

تنها بوديُ
فكر خيمه ي زنها بوديُ

سنگت ميزدن
بعضي ها چقدر نزديك اومدن

تشنه بوديُ
زيرِ هجمه ي دشنه بوديُ

خنجر رو كشيد
زنده بودي و حلقومُ بريد

رگاتو مي بوسم
تو رو خدا دست و پا نزن

نذار که ببینه
اینقده مادر و صدا نزن

.