نمایش جزئیات

سینه زنی حضرت زهرا سلام الله علیها حسین طاهری

سینه زنی حضرت زهرا سلام الله علیها  حسین طاهری

این بار چندم است کفن باز می‌کنم
دارم به این بهانه تو را ناز می‌کنم

پلکی تبسمی نَفَسی یا شکایتی 
باشد بخواب فاطمه هر طور راحتی 

باشد بُرو ولی جگرم را نگاه کن 
پُشتم شکسته‌ای کمرم را نگاه کن 

برخیز باز چاره‌ی درد مرا بده
برخیز و دستمالِ نبرد مرا بده 

مثل قدیم پشت سرم آب را بریز 
جانِ علی تو برجگرم آب را بریز 

این بار چندم است کفن باز می‌کنم 
دارم به این بهانه تو را ناز می‌کنم 

داریم مثل سوزِ خزان گریه می‌کنیم 
با آستین بین دهان گریه می‌کنیم 

دارم به دوش خویش دو تابوت می‌کِشم 
دستی به زخم گوشه‌ی اَبروت می‌کِشم 

این مرد کوه بود که درهم شکسته شد
دیدم که هفت جای تو باهم شکسته شد 

تو غرق زخم رفتی و حیدر تمام کرد
امروز بی تو فاتح خیبر تمام کرد 

دارند بچه‌ها همه از دست می‌روند 
خواهر تمام کرد و برادر تمام کرد 


*کدوم یکی از بچه هارو آروم کنم؟ زینب داره میمیره، حسن داره میمیره، آخه میگن بعد از اینکه مصیبتی وارد شد اونی که گریه میکنه رو رها کنید، اونیکه گریه نمیکنه رو حواستون بهش باشه، آخه یه بغضی داره، اینجوری دق میکنه...
فاطمه! مگه حسن چی دیده؟ یه گوشه نشسته، هی میگم گریه کن قربونت برم، چی شده؟ چی دیدی مگه؟ میگه: بابا! مادرم گفته به هیچ کسی نگم .. اما حالا میخواد بگه...*

 《من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه گاهی به خانه میزد
 
گردیده بود هم دست قنفذ با مغیره 
این با غلاف شمیشیر او‌ تازیانه میزد》

پیش حسن، حسین به زانو نشسته است 
وقتی به گریه گفت که مادر تمام کرد 

دیدم که قاتلت اثر ضربِ خویش را 
با چوب‌های شعله‌ورِ در تمام کرد 

وای از قلاف، زخمش از اول عجیب بود 
وای از مغیره کارِ خود آخر تمام کرد 

روز دوشنبه بود به آتش شروع شد
روز دهم به ضربه‌ی خنجر تمام کرد 

 شاعر :حسن لطفی

.