نمایش جزئیات

روضه وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها حاج میثم مطیعی

روضه وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها حاج میثم مطیعی

یادته اون لحظۀ آخر بابات 
گفت به جز بچه‌های فاطمه
 
باقی برن، اما تو عباس بمون
یادته؟ من خوبِ خوب یادمه
 
مزد کنیزی‌هام بود، فاطمه شد مادرت
چه افتخاری کردم، شاید نشه باورت
 
فخرم این بود، می‌گفتن بچّه‌های علی بِت برادر
مادر هستم برای اونکه زهرا براش بوده مادر
 
وقتی گرفت دستتو اون روز بابات 
یادته؟ گریه‌ اش گرفت آسمون
 
گفت که حسینم رو سپردم به تو
بعد از این، جونِ تو و جون اون
 
حالا بگو کو حسین؟ زینب برا چی تنهاست؟
به دخترِ پیمبر، بگم عزیزش کجاست؟
 
کاش نپرسه پیمبر، پس کجاست روشنی دو دیده‌م؟
کاشکی حیدر نخواد که، بِش بگم تو مدینه چی دیدم

.