نمایش جزئیات
روضه وفات حضرت اُم البَنین سلام الله علیها کربلایی محمدحسین پویانفر
اُمّ البنین شدم که شَوَم یاورِ حسین
تاگل بیاورم بشود پرپر حسین
قصدم نبود اینکه شَوَم مادرِ حسین
هستند دختران علی در بر حسین
هستند مثل مادرشان مضطر حسین
شد شاملم دعای سحرهای فاطمه
روشن شدم به نور قمرهای فاطمه
تاج سر مَنند گهرهای فاطمه
اولاد من کجا و پسر های فاطمه
هستند هر چهار پسر نوکر حسین
شرمنده ام نشد، سپر مجتبی شوند
قسمت نبود زودتر از این فدا شوند
حالا بناست راهی دشت بلا شوند
حتی اگر که تک تک شان سرجدا شوند
جای گلایه نیست، فدای سر حسین
*وقت خداحافظی کاروان ابی عبدالله از مدینه ، اباالفضل خدای ادبِ، یه گوشه ای ایستاده بی بی اُم البنین با همه وداع کرد، زینبش رو بغل گرفت ،دست خدا به همرات، حسینش رو به آغوش گرفت، با عباسش خداحافظی کرد. یه منزل که کاروان دور شدن خبر آوردن عباس برگرد مادرت اُم البنین باهات کار داره، خودش رو سراسیمه رسوند محضر مادرش، یه نگاه کرد گفت فقط گفتم بیای یه حرف بهت بزنم، عباس! با حسین داری میری، بی حسین برنگردی...*
پسرهای من جریان گرفته اند کنار ابوتراب
از آل هاشم اند نه قوم بَنی کِلاب
اصلا نیاز نیست به ترس و به اضطراب
عباسِ من شده به علمداری انتساب
او هست یک تنه همه ی لشکر حسین
.