نمایش جزئیات

سینه زنی شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها سیدرضا نریمانی

سینه زنی شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها سیدرضا نریمانی

چشمام و به این در دوختم بیا
از غصه ی دوری سوختم بیا 
 
حال و روزمو ببین 
دیگه زینب داره میمیره
 
پیرهنِ تو بغلم 
داره باز جون من و میگیره 
 
از این پیرهنت 
معلومه چقدر زخم‌داشتی، تو روی تنت 
 
تشنه بودی و
تنها بودی و دوره کردنت 
 
غریبِ مادرم‌ حسین...
 
کشته من و این بغضِ تو‌ گلوم 
تو بودی روی نیزه رو به روم 
 
میدیدم زخمِ سَرِ تو‌ رو
سنگا بوسه میزنن
 
زینب اون‌موقع شکست
که دیدم‌چوب رو لبت میبرن 
 
آه از دخترت
وقتی که بغل گرفت وبوسه زد به سرت
 
صورتش کبود 
قدش شد کمون مثل مادرت
 
غریبِ مادرم‌ حسین...
 
گریه میکنم با چشم ترم 
یادم نمیره چی اومد سرم 
 
مثل دستای بابام 
روی دستم جای طناب
 
قلبم و میسوزنه 
صدای لالاییِ رباب 
 
ناچار بردنم 
دست بسته من رو‌ مجلس اغیار بردنم 
 
 پیش چشمایِ
سقای حرم‌ بازار بردنم 
 
غریبِ مادرم‌ حسین...

.