نمایش جزئیات

روضه شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها حاج اسلام میرزایی

روضه شهادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها حاج اسلام میرزایی

حسین خواهرِ تو، بر غمت دچار شده
دلم هوای تو کرده، که بی قرار شده
 
تمامِ موی سرم، پینه های دستانم
خودت بیا و ببین، که چه گریه دار شده
 
مگر نگفتم عزیزم، که بی تو می میرم
همیشه قاتلِ عاشق، غمِ نگار شده
 
در احتضار کنارِ تمامتان بودم
برس به دادِ دلم، وقتِ احتضار شده
 
«*اولورَم آی قارداش، اولورم آی یارالی، سَن یارالی من یارالی*» 
 
اگر تو کشته ی اشکی، دو دیده ی تر من
برای روضه ی تو، سفره دار شده
 
ز خاطرم نرود، خاطرات کرب و بلا
دوباره دور و بر من، پر از غبار شده
 
به روی چادر من، جای پای قاتل توست
لگد به روی لگد، بر تنم نثار شده
 
دم غروب به آتش گرفته ای گفتم
بُدو عزیز دلم، موقع فرار شده
 
میان آن همه نامحرمان، خودت دیدی
چگونه خواهری، بر ناقه ها سوار شده
 
سَر تو را سَر بازار، بس که رقصاندند
گلوی خشک تو دیدم، که تارِ تار شده
 
زنان کوفه همه سنگ بازِ قهارند
چقدر رأس تو با سنگها شکار شده 
 
رباب موی سرش کند و داد زد: زینب!
ببین سر پسرم، سهم نیزه دار شده
 
میان بزم شراب آمدم به دنبالت
یکی به طعنه صدا زد: ببین چه خار شده 
 
حرامزاده ای از دختران، کنیزی خواست
از آن به بعد سکینه، گلایه دار شده
 
#شاعر:قاسم نعمتی
 
*عبدالله میگه: دیدم نیمه های شب یه مرتبه دیگه ناله هاش نیومد، این خانوم، خانومی نیست که تا صبح گریه نکنه، نگران شدم اومدم دیدم روبه قبله خوابش برده، دستاش رو گذاشته روی سینه اش، دستاش رو‌ کنار زدم دیدم پیرهن خونی حسینه، روح‌ از بدنش جدا شده... هرچی نفس داری بگو: حسین .‌..
 
پیکر تو زیر نعل تازه وا می شد ز هم
پیکر من زخمی از جای غل و زنجیر شد
 
"سَلامٌ عَلی قَلبِ زِینَبِ الصَّبور..."
.