نمایش جزئیات

مدح خوانی عید غدیر و ولادتِ امیرالمومنین(ع) بنفسِ حاج محمود کریمی

مدح خوانی عید غدیر و ولادتِ امیرالمومنین(ع) بنفسِ حاج محمود کریمی

بنویسید مرا بندۀ سلطان نجف
بنویسید که عالم همه قربان نجف
ما غباریم غبارى زِِ بیابان نجف
بنویسید على را گُلِ گلدان نجف
وسط عرش بُوَد تختِ سلیمانِ نجف

آنکه بر خاک ، حیاتِ دو جهان داد ، که هست؟
آنکه بر مُرده زبان داد ، توان داد که هست؟
آنکه در کعبه خودش اِذنِ اذان داد که هست؟
تَرَک کعبه به ما نیز نشان داد که هست
کعبه با آن عظمت دست به دامان نجف

حق بده ! دیدن این صحن تماشا دارد
حرمش هم به خدا هیبتِ او را دارد
نه حرم بلکه على عرشِ معلى دارد
و اگر کعبه دَرَد سینۀ خود ،جا دارد
سرِ ما ذبح کنید بر سرِ ایوان نجف

زِ قدومش همۀ راه به هم مى‌ریزد
دلِ عشاق به ناگاه به هم مى‌ریزد
تا ببیند رُخ او ماه ، به هم مى‌ریزد
گر على گریه کُنَد ، چاه به هم مى‌ریزد
جانِ عالم به فداىِ شه مردانِ نجف

من على را به خدا رازِ خدا میدانم
ولى‌الله شده منصبِ آقاجانم
ها على و بشر و کیف بشر میخوانم
به هواى حرمش ابرِ پُر از بارانم
بنویسید مرا بى سر و سامانِ نجف

خلقت هر دوجهان گوشه‌اى از تلمیحَش
از کران تا به کران دانه‌اى از تسبیحَش
فتح خیبر که نشد معجز شد تفریحش
و نشد غیرِ على کَس به على تشبیهش
بنویسید على بانىِ ایمان نجف

جلوۀ دیگرى از جلوۀ مولا زهراست
روى پیشانى او نقش فقط یا زهراست
به دلم غم نرود تا که دلم با زهراست
نهراسم به خدا روز جزا تا زهراست
غیرِ زهرا نبُوَد همدم جانانِ نجف

تا که در معرکه شمشیر به دستش اُفتاد
دشمن از ترس دگر اسم خودش بُرد زِ یاد
دامنش خیس شد و آبرویش رفت به باد
چاره ای نیست به جز گفتن دادِ بى داد
چه شکوهیست در این هیبت طوفان نجف

تو بر این سلسله‌ها حق خلافت دارى
نه فقط شیعه به دنیا تو ولایت دارى
که در عُقبى تو فقط حُکمِ حکومت دارى
به غلامانِ خودت نیز عنایت دارى
بطلب این همه سرمست به ایوان نجف