نمایش جزئیات
مدح ویژۀ ولادتِ حضرت رقیه سلام الله علیه به نفس حاج امیر کرمانشاهی
منم و آسمانِ زیبایی
کهکشانی همه تماشایی
منم و روح های روحانی
صاحبان دَم مسیحایی
منم و خانواده ای که خدا
خلقشان کرده است رویایی
من غلامِ قبیله ای هستم
که غلامیش، باشد آقایی
هرکدامی که نامشان ببری
قبله هستند خود به تنهایی
پسرانِ قبیله مادری اند
دختران عشیره بابایی
دخترانی اگر چه لیلایند
همه مجنونِ عشقِ زهرایند
همه ی آب ها که دریا نیست
همه ی رنگ ها که زیبا نیست
آسمان گر چه هست بالا لیک
هر کجایی که عرش اعلا نیست
گر چه مجنون زیاد هست اما
هر که معشوقه شد که لیلا نیست
گر چه از نسلِ فاطمه اما
هر کسی که شبیه زهرا نیست
ای شکوهِ مثالیِ زهرا
چون تو کس نیست تالیِ زهرا
پدرت باز شوقِ دختر داشت
در سرِ خود هوای کوثر داشت
سخت دلتنگ روی مادر بود
دلی عاشق چنان کبوتر داشت
در قنوتی تمام بارانی
تا که سر را بر آسمان بر داشت
تو رسیدی و بعد از آن بابا
در کنارش دوباره مادر داشت
از سرِ شوقِ دیدنت ارباب
یکسره دیده سوی خواهر داشت
که رسیده است مادرِ سادات
خواهرم نذرِ مقدمش صلوات
پلک هایت اگر شده سنگین
خوش بخواب ای حقیقتِ شیرین
چَشم خود را ببند و در رویا
خواب مادربزرگِ خویش ببین
بی تو شیرین زبانِ شهر دمشق
بی نمک هست سفره ی رنگین
بی تو در سفره از گلوی عمو
نرود هیچ لقمه ای پایین
من دعا می کنم بیا امشب
این دعای مرا بگو آمین
ای خدا جانِ دختر جانان
فرج صاحب الزمان برسان