نمایش جزئیات

زمزمه وتوسل به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر به نفس حاج میثم‌مطیعی 1401

زمزمه وتوسل به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر به نفس حاج میثم‌مطیعی 1401


نشسته انگار مولا هنوز رو منبر
یه عده خیره موندن به چشمِ حیدر

هی زیر لب پر از نفرینن اما خیلی آقام دلرحمه
میگن با کینه که این حیدر، چقد می‌فهمه

*خوارج بودن خدا لعنتشون کنه یه نفر اومد ازآقا امیرالمؤمنین سؤالی کرد.حضرت فی البداهه جواب عجیبی داد. یه ملعونی صدا زد: قاتَله اللّه،خدا علی رو بُکشه..‌مااَفقَهَه...چقدر می فهمه...چقدر داناست... چقدر آگاهه..*

بازم تو خطبه‌ یاد عمار افتاد
شکسته بغضشو میون فریاد
بمیرم واسش...

شده تمومِ حرفِ آقا گریه
که میزنه به صورتش با گریه
بمیرم واسش....

*یکی از یاران امیر المؤمنین میگه چند روز قبل از شهادت آقا اومد،خطبه خوند،آخر خطبه گفت:أینَ عمّار؟أینَ ذوالشهادتین؟!أین ابن تَیهان؟!"أین اِخوانیَ الَّذینَ رَکِبوالطَّریق و مَضَوا عَلی الحق..."یاران شهیدم کجان؟
"ثُمَّ ضَرَب بِیَدِهِ عَلى لِحیَتِهِ الکریمة ، فَأطالَ البُکاء..."یه وقت دست برد به این محاسن سفید،شروع کرد های های گریه کردن...چرا میگی محاسن سفید؟آخه این روزهای آخر یکی اومد گفت:یا امیرالمؤمنین! پیر شدی! سر و صورتت سفید شده...چرا خضاب نمی کنی؟
فرمودند: نه...من منتظرم فرق سرم که شکافته شد با خونم محاسنم و صورتم رو خضاب کنم...*

علی داره کم کم رو به قبله میشه
میون تب میسوزه دلش آتیشه

شما روحِ شهادتینی!
چرا اشهد داری می‌خونی

جهان میشه یتیم آقاجان! بگو می‌مونی
بمیرم این بدن چرا زرد میشه؟
چرا داره آروم آروم سرد میشه ؟
بمیرم واست

تمسخرِ نگاهِ ابن ملجم
زده به قلب زینب آتیشِ غم
بمیرم واست

«علی علی علی علی یا مولا، علیِ مظلوم »

گرفته خونه بویِ کسی رو امشب
که حیدر خیلی دلتنگشه بینِ تب

همون که خرجِ مولا کرده جوونیشو همه جونش رو
که دلتنگه هنوز اون لحنِ دعاخونش رو

نمیمونه علی بدون زهرا
میخواد براش دعا بخونه زهرا، دعایِ رفتن

*عزیز دلم یادته یه روز به بچه ها گفتید دستاتون رو بلند کنید...بچه ها گفتند:مادر الان دعا می کنه،شفا می گیره...گفتی:أَللّهم عَجِّل وَفاتی سَریعا...خدای مرگ زهرا رو برسون...امشب بیا از این دعاها برای علی کن...*

داره میره کنارِ زهرا حیدر
شده آروم آروم مهیا حیدر، برای رفتن

«برای غربتت بمیرم مولا، علیِ مظلوم»

نگاهش خیره مونده به چشمِ عبّاس
که انگار عبّاس، هم یادگارِ زهراس

گمونم کربلارو دیده، که عباسش غریب و تنهاس
گمونم دیده دستِ سقّا، رو خاکِ صحراس

*بعضی روضه خونای قدیمی میگن..سندی نداره ولی قشنگه...میگن دشمن فکر کرد حسین،قرآن پیدا کرده...گفتند:مگه قرآن هست علقمه؟!داره چی رو می بوسه؟!دیدند دست بریده ی عباس  رو می بوسه رو زمین میذاره...*

چرا تو کربلا همین کوفی‌ها
گرفتن انتقامِ حیدر رو با، سَنان و خنجر؟

که هرکسی فقط علی بود اسمش
با سنگ و تیر و نیزه ها بر جسمش، زدن محکم‌تر...

«سقایِ دشت کربلا یا عبّاس، بمیرم واست»

نگاش میسوزه هرجا که حرفِ زهراست
هنوزم انگار زهرا تو کوچه تنهاست

می سوخت از غم که عمری می دید
صبح و شب قاتلِ زهرا رو

اونها که بی امون سوزوندن دلِ زهرا رو
چقدر میون چاهِ غم گفت: زهرا

تا دید کسی با قد خم گفت: زهرا
 بمیرم واسش
تا دید یه صورتِ کبود گفت: زهرا
بمیرم واسش
با دیدن آتیش و دود گفت: زهرا
 بمیرم واسش

* فاطمهٔ زهرا امشب که علی رو دفن
 می کنند میگه....*

«علی علی علی علی یا مولا، علی مظلوم »

شاعر: رضا یزدانی