نمایش جزئیات

مدح ویژهٔ دهۀ کرامت و ولادت حضرت امام رضا علیه اجرا شده به نفس حاج‌محمود کریمی

مدح ویژهٔ دهۀ کرامت و ولادت حضرت امام رضا علیه اجرا شده به نفس حاج‌محمود کریمی

هوای بزم ملوکانه در سرم
خیلی خیال بوسه ی جانانه در سرم
مُفلس، هوای ساقی و پیمانه در سرم
میگفت باز، این دلِ دیوانه در سرم

ای دل غلامِ شاه جهان باش و شاه باش
پیوسته در حمایت لطف اله باش

صبحم دمید و حضرت سلطان جلوس کرد
لطفی خدا به حق اهالی طوس کرد
سمت پدر نگاه که شمس الشموس کرد
موسی بن جعفر آمد و پرِ قنداقه بوس کرد

کار جهان به هلهله و شور می کشد
نقّاش صورت او نور می کشد

از هرکسی به مهر و عطوفت سر است این
خیلی شبیه حضرت پیغمبر است. این
بر شهر علم و رأفت و بخشش در این است 
این شاه زاده کیست خود حیدر است این
با اشک شوق گفت پدر عین مادر است
حالا زمان گفتن الله اکبر است.

امشب غلام بزم ملوکانه می شوم
از چاکرانه درگه شاهانه می شوم
از شوق نور روی تو پروانه می شوم
دیوانه می کنی تو و دیوانه می شوم

دیوانه ای که عاشق زنجیر می شود
خوشحال پشت خانه ی تو پیر می شود

لَه لَه زنان به یاد لبت مست مست. مست مست
پیمانه ام به دست قلم کاغذم به دست
بی اعتنا به قول و قرار شبِ اَلست
اینگونه می نویسم و   حالم مبارک است

من مست می کنم فلک و مهر و ماه را
چرخانده ام به سوی رضا قبله گاه را

من کُشته ی نگاه توأم ای سپاه حُسن
سرگشته ی مسیر تو ای شاه راه حُسن
صحن و سرا چیست به غیر از گواه حُسن
با سیلی ام ترحمی ای پادشاه حسن

گردن کشیده ام که تماشا کنم تو را
مشهد رسیده ام که تماشا کنم تو را

مشهد که می رسی همان لحظه ای نَخست
یک نامه می کنی زِ حاجاتمان درست
باید به غیر دوست زِ هر دست دست شست
باب الجواد راه ورودی به قلب توست

ای خوش به زائری که از آن راه می رود
از شاه راه در حرم شاه می رود

من را اسیر می کنی و بنده می کنی
در صحن انقلاب پناهنده می کنی
یک ذَرّه را که شمسه ی تابنده می کنی
گفتم‌ چگونه می کشی و زنده می کنی

با یک نگاه کُشت و نگاه دگرنکرد
با ناز شاه، کُشت و نگاه دگر نکرد

حِس می شود درون حرم مهربانی اش
درمان دردهای جهان هم زبانی اش
تا بوسه می زنی به ضریح دهانی اش
اصلاً نمی شود که به جز این بخوانیش

ای مهربانترین به اسیرت نگاه کن
سلطان بیا دَمی به فقیرت نگاه کن

من کیستم گدای تو یا ثامِنَ الحجج
شرمنده ی عطای تو یا ثامِنَ الحجج
در سایه ی لِوای تو یا ثامِنَ الحجج
ای جان من فدای تو یا ثامِنَ الحجج

جانا به پات ریخته ام هر چه داشتم
من پای این کرشمه ی تو جان گذاشتم

شمس الشموس جانِ زمین و زمان تویی
تنهاترین مسیر به هفت  آسمان تویی
آقا تویی امیر تویی مهربان تویی
مولا! مولا امید آخر ایرانیان تویی

غیر از غلام شاه خراسان نمی شویم
تا شاه ماست پریشان نمی شویم

دیانت بر سیاست چیره شد آری جهان فهمید
رضا جان است شاه مردم ایران رضا خواندن

گر مهر و ماه را به دو دستم دهد قضا
با وعده ی بهشت   پناهم دهد خدا
هرگز برون نمی روم از مشهدُالرضا
تنها مگر برای سفر سوی کربلا

صبح است ساقیا قدحی پُر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن

آقا نمانده است دگر راه پیش و پس
از دستِ اختیار شدم بنده ی هوس
شاها نگاه کن به غلامان خود سپس
لطفی کن ای کریم، به فریاد ما برَس

امضای کربلای تو داروی دردهاست
باب حوائج همه حاجاتِ کربلاست

ای دوستان زمین و زمان جملگی خموش
 دارد صدای قافله ای می رسد به گوش
آتش فشان قهر خداوند در خروش
پیغام کربلا به نجف برد یک سروش

یا مرتضی علی پسری داشتی، چه شد؟!
ای شاه دین تو تاج سری داشتی، چه شد؟!

*علی رو به دست باباش موسی بن جعفر دادن بوسه از لبهاس چید، با تربت جد غریبش ویه قطره آب فُرات کام بچه رو باز کرد. جانم فدای اون علی که برا یه قطره از آب فرات دست وپا میزد...*
 
غم مخور ای کودک دُردی کشم
من خودم تیر از گلویت می کشم

می روم تا آن که سیرابت کنم 
از خدنگ حرمله خوابت کنم