نمایش جزئیات
توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شبِ هشتم محرم ۱۴۰۱به نفس سید مهدی میرداماد
حضرت علی اکبر دوبار به میدان رفت .. بار اول ابی عبدالله با حسرت نگاش کرد دست به محاسنش گرفت. حسین هی بلند میشد هی مینشست.. هی دستاش رو فشار میداد هی میرفت خیمه..
علی اکبر رفت میدان ..بعضیا نوشتن صد و بیست نفر رو به هلاکت رسوند..اما یهو متوجه نکته ای شد. دید داره شمشیر میزنه ولی شمشیر نمی خوره، نیزه میزنه ولی زخمها بهش اثر نمی کنه..دلیلش چیه ؟ همینجور که داشت می جنگید برگشت پشت سر نگاه کرد دید باباش داره میدون رو نگاه می کنه...فهمید هنوز حسین دل نکنده. فهمید باباش می خواد یه بار دیگه بغلش کنه.. گفت الان میام بابا... عطش رو بهانه کرد برگشت. مگه نمی دونست توخیمه آب نیست چرا گفت :
"الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي..؟!" می خواست یه بار دیگه باباش رو ببینه و بغل کنه، می خواست دل بکنه. آمد، ابی عبدالله رو بغل کرد. ابی عبدالله فرمود: "هاتَ لِسانَک" ابی عبدالله زبانش رو تودهانش گذاشت. یهو اومد عقب قربون لبای تشنه ات بابا. تو که از بچه ات تشنه تری..
برا بار آخر فرستادش میدان. مقتل نوشته دیگه نگاه حسرت نبود. "نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ"دیگه حسین نا امید شد..
علی اکبر دوباره رفت میدان. مرحوم مقرّم نقل می کنه تو نبرد دوم هفتاد، هشتاد نفر رو به درک واصل کرد. گفتن این یه نفری همه ی لشگر رو به خاک انداخت. چیکار کنیم؟ محاصره اش کردن، گفتن باید غافلگیرش کنیم. اسمش علیِ باید مثل علی فرقش رو بشکافیم.. یه شمشیر به فرقش زدن دستش رو انداخت گردن اسب، اسب تعلیم دیده است، بلدِ چیکار کنه، تو عرب اگه سوار زخمی بشه دست میندازه گردن اسب، اسب میفهمه سوار زخمیه برمی گرده عقب..علی اکبر دست انداخت گردن اسب، خون سرش چشمای اسب رو گرفت، اسب برنگشت اشتباهی رفت وسط لشگر دشمن.. حسین داره نگاه می کنه دید وسط میدون گردو خاک شد..شمشیرا بالا میره پایین میاد..
راویِ اینجا سکینه است. مرحوم شیخ مفید میگه: سکینه خانم گفت کنار بابام ایستاده بودم دست بابام رو گرفته بودم. بابام هی میرفت تو خیمه هی میومد بیرون، یهو از وسط میدون صدای علی بلند شد"يا ابَتا عَلَيكَ مِنّى السَّلامَ" سکینه میگه دیدمچشمای بابام سفید شد مثل محتضر می لرزید..حسین... ابی عبدالله سریع رفت طرف میدان ..*
طاقت بیار علی
یه کم دیگه زنده بمون، بابات داره میاد
طاقت بیار علی
از زیر تیغ و نیزه ها، صدات داره میاد
از خیمه هم صدای خواهرت داره میاد
*عبارت مقتل میگه:"اِرْباً اِرْبا" برای علی اکبر اومده .."اِرْباً اِرْبا" برا ابی عبدالله نیومده برا ابی عبدالله "مُقَطَّعُ الاَعْضاء" اومده. معنای فارسی هر دو قطعه قطعه شده است. اما چرا "اِرْباً اِرْبا" رو عرب آورده؟! چون معناش میشه قطعه قطعه شده ی نامنظم.. یعنی پخش شده تو صحرا ..اما "مُقَطَّعُ الاَعْضاء" یعنی قطعه قطعه، منظم ..
چه جوری علی اکبر پخش شد؟
وقتی ابی عبدالله رسید دید همه دارن میزنن.. هر تیکه ی بدن یه جا افتاده..
برا علی اکبر وقت نداشتن چون عباس می رسید، حسین می رسید.اما کربلا توگودال برا ابی عبدالله این نبود برا حسین وقت داشتن سه ساعت نشستن دونه دونه، قطعه قطعه اش کردن...*
علی اکبرم! دیگه نداره میوه ای درخت آرزوم
علی اکبرم! وقتی که جسم بی جونت افتاده روبه روم
چی اومده سر تو؟ چی اومده سر من؟
داره میخنده دشمن به اشکِ خواهرِ من
سرت یه جا افتاده تنت یه جا افتاده
چقدر علی اکبر تو کربلا افتاده
قطعه قطعه بدنت موی مرا کرد سفید
عمر سعد به زمین خوردن من میخندید
می خواستم عالم پُر از نامِ علی باشد
حالا به روی خاک یک عالم علی دارم
برچسب ها
- حاج سید مهدی میرداماد
- آموزش مداحی
- دانلود مداحی
- متن روضه
- شعر مذهبی
- دانلود روضه
- روضه جانسوز
- روضه و توسل
- شعر روضه
- گریز روضه
- گریز مداحی
- متن شعر مداحی
- متن روضه با صوت
- متن روضه شب هشتم محرم
- روضه حضرت علی اکبر
- متن روضه حضرت علی اکبر
- شعر شهادت حضرت علی اکبر
- متن روضه شب 8 محرم
- حضرت علی اکبر امام حسین
- محرم 1401
- هشتم محرم 1401
- شب هشتم محرم 1401