نمایش جزئیات

روضه و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حجت الاسلام یونس سمیعی

روضه و توسل به حضرت زینب کبری سلام الله علیها اجرا شده به نفس حجت الاسلام یونس سمیعی

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم

*آقاجان یابن الحسن!شما خودتون فرمودین: یا جَدّاه! اگه اشک چشمم تمام بشه من برای شما خون گریه می‌کنم...
امام رضا علیه السلام فرمود: اونقدر ما برا جدمون گریه می‌کنیم پلک‌ هامون زخم میشه...
گریه‌های شما کجا و گریه ما کجا؟! عالِمی در عالَم رویا از امام زمان (عج) سؤال کرد، یا صاحب الزمان! فرمودید: خون گریه می‌کنم، برا کدوم مصیبت کربلا خون گریه می‌کنید؟ مصیبت علی اکبرِ؟ گفت علی اکبرم خون گریه می‌کنه. مصیبت عباس ِ؟ فرمود عمو جانمون هم خون گریه می‌کنه. آقا کدوم مصیبتِ؟ صدای نالش بلند شد، صدا زد: امان از اسیری عمه جانمون زینب… 
آخه گفت: داداش! حسینم!*

 از قوم ما کسی به اسارت نرفته بود
حتی کسی به بزم جسارت نرفته بود

*ببین روزگار زینب به کجا رسید! دیدن اُمّ حبیبه داره نذری میده، تا لقمه در دهان این بچه ها گذاشت. سریع گرفت بی بی زینب، گفت: صدقه بر ما حرام است. اُم‌حبیبه گفت: خانوم من نذر دارم هر اسیری تو کوفه میاد غذا بدم. خانوم فرمودن: براچی نذر کردی؟ گفت نذر کردم یه بار دیگه خانومم زینب رو ببینم. اُم‌حبیبه کنیز خانه ی زینب بوده، بعد گفت شما را از کجا آوردند؟ بی بی گفت: ما از مدینةُ النبی شهر پیغمبریم. یهو بهم ریخت،گفت: کدوم محله؟ گفت: بنی هاشم، دید این سبد نون رو رها کرد گفت: خانوم! بگو ببینم خانومم زینب رو می‌شناسی یا نه؟! یه وقت صدا زد اُم حبیبه! حق داری زینبت رو نشناسی، من زینبم. گفت: باورم نمیشه، چرا؟ آخه زینب هرجا می‌رفت با حسینش میرفت، پس کو حسینت؟! گفت سرت رو بالا بیار اون سری که رو نیزه  داره میدرخشه سر حسین منه... 

 حسین جان! چقدر دلم برا حرمت تنگ شده... از همین جا دلت رو روونه ی کربلا کن.
"اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین."