نمایش جزئیات

سینه زنی و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم به نفس کربلایی حسین ستوده

سینه زنی و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم  به نفس کربلایی حسین ستوده

دل پر آهه، طفل سه ‌ساله‌ی تو نزدیکِ یه ماهه
همدم درده، روزای خوبمون دیگه برنمی‌گرده

من دیگه اون رقیه‌ای که واسه تو ناز بکنه نمیشم
اونی که با نوازش تو چشماشو باز بکنه نمیشم

من دیگه اون رقیه که بخوابه روی پرِ قو نمیشم
اون که بلند حرف نمی‌زد حتی یه بار باهاش عمو نمیشم 

بابا!
قدیم کجا، الآن کجا، عمو کجا، سنان کجا
«بابا حسین، بابا حسین »

خاطره‌هامون رد میشه از جلوی چشمام و
 غمامون یکی دوتا نیست 
دنیا یه چند وقته دیگه به کام ما نیست

من دیگه اون رقیه‌ی روز و شبای مدینه نمیشم
اونی که هیچکی حقی نداشت سایشو حتی ببینه نمیشم

من دیگه اون رقیه‌ی گذشته با موی بلند نمیشم
اونی که لکنت زبون نداشته وقت حرف زدن نمیشم

بابا شبیه تو منم یه دست
دندونامو زد و شکست

اشک چِشامه خیلی دلم تنگه برا عروسکامه
دلم گرفته روزای خوب بچگیم و غم گرفته
 
من دیگه اون رقیه که مرگش و از خدا نخواد نمیشم
اونی که توی این سه سال به عمه زحمت نمی‌داد نمیشم
 
من دیگه اون رقیه که نرفته بود بازار شام نمیشم 
من دیگه اون دختری که ندیده بود بزم حرام نمیشم

بابا! بازم میخوای بری سفر
خسته شدم منم ببر

میشه بگی که من هنوز نازم
شونه بزن موی من و بازم 
دست توی موهای تو میندازم
شونه بزن موی من و بازم 

موم سوخت، شبیه مادر تو پهلوم سوخت
بابا ببین تموم بازوم سوخت
میون شعله چِشم و ابروم سوخت

ای کاش به گوش من نمی‌رسید حرفاش
جوری زدش رو صورتم موند جاش 
به خدا سنگینه بابا دستاش

«مَنِ ألْذَی أیْتَمنی بابا حسین!» 

دیگه نگم برات سرم چی شد 
میشه نپرسی چادرم چی شد 
رفتی نگفتی دخترم چی شد 

تاره، چشای من نمی‌بینه آره
شده لباسای تنم پاره 
حتی واسم نمونده گوشواره

فرشه زیر قدم‌های تو که فرشه 
ولی چرا تن تو بی سر شه
گریه کنم دلم سبک‌تر شه

نبودنت بهونه‌گیرم کرد
فکر سر بریده پیرم کرد 
تو رفتی و زجر اسیرم کرد 
 
ای داد می‌زنه روی سر من فریاد 
می‌سوزونه زخمِ تنم رو باد
خبر داری که دندونم افتاد
 
شمردی بابا چندتا لگد خورده 
به پهلوی دخترت

حسین وااای..